türkxatun 



türk qadın xatun arvad qız ana bacı yoldaş arxadaş emekçi



SOZUMUZ LINKS

Turkxatunتورك خاتين qadincaقادينجا تركه ن- تركيم وئبلاقي بيزيم مرضييه

سٶزوموز سٶزوموز

سؤزوموز- وبلاگ عمومى تركهاى ايران
سؤزوموز- در پرشين بلاگ
ايلخان- تركهاى جنوب و مركز ايران
افشار- وئبلاگ تركهاى خراسان
آدليم توركلر- مشاهير تركهاى ايران
شاه ايسماعيل ختايى صفوى
دده قورقود وئبلاگى


HOME
ARCHIVES
EMAIL



Moda-Deb Xeberleri

Moda-Deb

باغلانتىلار-لينكلر-سايتلار

گونئی آزه ربایجان قادین درگیسی قادینجا-آزه ربایجان قادین درگیسی
Qadın
آذر قادين(حقوق زنان حقوق بشر است)
گونئی آزه ربایجان اؤيره نجي قادینچیلار
آزه ربایجاندا قادین سسی
توركييه قادينلاري
قادين-اردم وئبلاگى
دورنا- قادين صحيفه سى
تريبونت- قادين مسئله سى بؤلومو
قادين مساله سى-اوجاق
قادين لار- آمئريكانين سسى رادييوسو

جمعيتهاى زنان در آذربايجان- آذربايجاندا قادين درنكلرى


Çağdaş Azerbaycan Kadınları
Creative Women Association
Azərbaycan Qender İnformasiya Mərkəzi
Azərbaycan Qadınlarının Respublika Cəmiyyəti
Azərbaycan Qadınlarının Bakı Asosiyasiyası
Azəri-Türk Qadınlar Birliyi
Dilarə Əliyeva adına Azərbaycan Qadın Huquqlarını Müdafiə Mərkəzi
Azerbaycan Qadın ve İnkişaf Mərkəzi
"Sevil" Azərbaycan Qadınları Məclisi
"Neftçi" Qadınlar Cəmiyyəti
Azərbaycan Respublikası "Əlil Qadınlar" Cəmiyyəti
Azərbaycan Respublikası "Universitet Təhsilli Qadınlar" Cəmiyyəti
Yəhudi Qadınlarının Humanitar Asosiyasiyası
Azərbaycan Respublikası "Nəcib xanımlar" İncəsənət Birliyi
Azərbaycan Respublikası Yaradıcı Qadınlar Asosiyasiyası
Şəhid Uşaqları və Anaları Xeyriyyə Mərkəzi
Qender və İnsan Huququ Araşdırma Birliyi
"Qadın və Muasir Dünya" Sosiyal-Xeyriyyə Mərkəzi
"Göyçe Gölü" Qadınlar Cəmiyyəti
"Ãœmid" Analar Cəmiyyəti
Qadın Problemlərinin Tədqiqatı Birliyi
"Sənsiz" Xeyriyyə Cəmiyyəti
Azərbaycan Ziyalı Qadınlar Birliyi
Azərbaycan Qadın-Menecerler Asosiyasiyası
"Tomris" Analar Cəmiyyəti
"Məneəvi Tərəqqi" Qadın İctimayi Birliyi
Respublika "Şəhid Anaları" Xeyriyyə Mərkəzi
"Azәrbaycan Qadınları Zaqafqaziyada Sülh vә Demokratiya Uğrunda" Tәşkilatı
Başqa Təşkilatlar

Audio-Video

Xurşid Banu Natəvan- Şe'ləri
Qulaq Asın: Azərbaycan Mahnıları- MP3
سحر خانيم: ايتگين اولدوز
نيگار رفیع بیلىدن بير شئعر: یئردن قالخان طيياره لر
گوگوش واشينگتوندا
قادينلارين آذربايجان و دونيادا ساتيلاماسي
فيرانسادا ايسلامي حيجاب مساله سي
آذربايجاندا قادينلارين سئچگیلرده ايشتيراکی
آمريكادا قادينلارا تجاووز
ايراندا قيز و قادينلارين دورومو- وضعيت زنان و دختران در ايران
Listen To Aziza Mustafazade
فيدان و خورامان قاسيمووايلا-ابوظبى كونسئرتى

زهره وفايى: آثار-ياپيت لار

آذربايجانين ميللي حركتي و آمريكا
تاريخ بيزي گؤزله مه يه جك!
آفت هاى حركت ملى
عصرين هانسى بؤلومونده دايانميشيق؟
نارضايتي ها را جدي بگيريم!
اشتباه بزرگ خليفه معتصم
حيدر عم‌اوغلو
مزدك
چرا آذربايجان قهرمانان خود را از ياد نمي برد؟!
آثار باستاني آذربايجان به روايت تصوير -۱
اوشاق نمايشي: يارديم چيل دوستلار
زهره وفايي نين اثرلري
غوربتده‌ سؤنموش‌ اولدوزلار
زهره‌ وفائی‌: «مكتوب‌»
انجمن‌ كتاب‌ دوستان‌ آذربايجان‌

يازار-قوشوقچو-آراشديرماچى-اديب. نويسنده-شاعر-محقق

پريسا بابائی‌ فرد
مينا اسدلي
فريده اصغرنيا
ثريا بخشي
ليلا حيدري
عاشيق پرى خانيم
شمس كسمائى
ايرئنه مليكوف
زهره وفايى
پروين اعتصامى
خورشيدبانو ناتوان
مه ستى گنجوى
مدينه گلگون
حكيمه بلورى
شراره انصارى

Məqalələr-Azərbaycan Türkcəsində

قادينلاری آييريتماغی ياساقلاما کونوانسييونو
آذربايجان قادين‌ حركاتي: تئللي‌ زري‌ و سريه‌ خانيم‌
ايسوئچلى قادينلارين ايجتيماعى-سيياسى دوروملارى
حيجاب رونئسانسى
بيرليكده ياشاما و هله ده سئوگيلى قالابيلمه
آذربايجاندا قادين مطبوعاتى

يازيلار-آراشديرمالار. نوشته ها-بررسىها

زنان‌ تبريز در سنگرهاي‌ مشروطه‌خواهي
حق راى زنان آذربايجان: نخستين در ايران وعالم اسلامى
زن ترك هرگز در هم نخواهد شكست
مساله زن و تبعیض جنسی در ایران-صداى اروميه
ستم ملي و ستم جنسي در ايران-عليرضا اردبيلى
ملاحظاتى در باره مساله زن-اشرف دهقانى
٨ مارس روز جهانى زن-اشرف دهقاني
ويژه نامه روز جهانى زن-دونيا قادين گونو. آبتام
جايزه صلح نوبل در خدمت تداوم خشونت در ايران

Women of Azerbaijan- English Articles

Seljuk female clothing
Women in Turkish Safavid Era
Timurid and Safavid Women in the Visual Arts
Women's Rights in Azerbaijan
Status of Women in Azerbaijan
Azerbaijan: Women And Work
Rights for Women, Mirvarid Dilbazi
To Marry A Westerner?

كتابخانه زن- قادين كيتابليغى

داستان زندگى رفيق هريسى- مرضيه اسكويى
دختران كولى- مرضيه اسكويى
تجربه نخستين مرگ- مرضيه اسكويى
برخي از آثار اشرف دهقاني

سياست دونياسى- دؤولت قادينلارى. دنياى سياست- دولت زنان

توميريس
طاهره زرين تاج قره العين
طاهره زرين تاج قره العين
مرضيه اسكويى
اشرف دهقانى
فاطمه امينى
زينب پاشا
تئللى زرى- سرييه شاهسئون

ملكه لر٫ پرنسس لر

زهرا خانم تاج السلطنه قاجار
ملكه جهان قاجار
مهد عليا
شاهزاده اشرف فخرالدوله
عصمت الملوك دولتشاهى

رسيم-هئيكل-معمارليق. نقاشى-مجسمه سازى

فرح نوتاش
مهشيد رحيم تبريزى
سپيده فرزام
فرح اصولى-زنجان
Mustafa Zadeh Aziza

صحنه-سينما-تئاتر

گوگوش: رسيملر- عكسها
جميله شيخى
تهمينه ميلانى
مينا جعفرزاده
افسر اسدي
ثريا حكمت
نسرين مقانلو
فرحناز منافى ظاهر
زيبا نادري
شيرين بينا
First Azerbaijani Woman on Stage, Shovkat Mammadova

موسيقى-رقص-باله-آواز-اوپرا

آتشپاره-اقدس نجفى برين
فايقه آتشين گوگوش
پروانه خانم قشقايى
تاج السلطنه قاجار
عزيزه مصطفىزاده
خرامان قاسيمووا
فيدان قاسيمووا
Azerbaijan's First Ballerina, Gamar Almaszade
Opera Singer, Khuraman Gasimova
Aziza Mustafa Zadeh: Jazz, Mugam, Essentials of My Life
All Eyes On Aziza
The Oriental Princess of Jazz

دب- مد- گؤزه لليك

Modeling and Fashion in Azerbaijan
ريتا جبلى
نيگار طاليبووا

ورزش-ايدمان

Azerbaijani women and Circus Life

سايتهاى پروين اعتصامى

 
<$BloSunday, July 27, 2003


5 مرداد:باورهاى جنسيتى زنان روستايى ترك: استان زنجان-آذربايجان


نوشته زير در باره باورهاى جنسى زنان روستايى استان زنجان آذربايجان است. مانند همه بررسيها و گزارشات فارسى و ايرانى در اين نوشته نيز در راستاى سياست رسمى دولت كه عبارت از انكار وجود هويت و مليت ترك در ايران است٫ كوچكترين اشاره اى به مليت تركى زنان روستايى مورد بررسى و اينكه استان زنجان بخشى از مملكت و يا ايالت آذربايجان مىباشد نشده است. و اين باعث مىشود كه از اعتبار علمى بررسى مذكور به شدت كاسته شود..


از همشهری: چكيده نتايج يك پژوهش . نوشتار حاضر نتيجه قسمتى از يك پژوهش با عنوان «بررسى عوامل فرهنگى و اجتماعى مؤثر بر ميزان مشاركت زنان روستايى استان زنجان» است ، كه در آن از دو روش اسنادى (كتابخانه اى) و ميدانى (پرسشنامه و مصاحبه) استفاده شده است.


نظريه قشربندى جنسيتى راندال كالينز
بخشى از نظريه عام تضاد اجتماعى راندال كالينز پيرامون قشربندى جنسيتى است. كالينز در بحث از قشربندى جنسيتى نخست به نقد نظريات كلاسيك جامعه شناسى خانواده مى پردازد (البته نقد او بيشتر متوجه مكتب كاركردگرايى است) كه همواره سعى در توجيه نابرابرى هاى زن و مرد و حفظ موقعيت هاى سنتى زنان وتقسيم كار نابرابر بين آنها داشته اند. كالينز با نقد ديدگاه كاركردگرايى پيرامون حفظ نظام تقسيم كار سنتى بين زنان و مردان كه بدون توجه به ساختار قدرت نابرابر و امتيازات و ارزش گذارى هاى متفاوت اين موقعيت، سعى در تقويت و باز توليد اين نابرابريها دارد، معتقد است كه خانواده نيز چون ساير نهادها، ساختارى از قدرت و سلطه است كه موجب تقويت بسيارى از نابرابريها مى شود و در نقشهاى جنسيتى خانواده ميزان زيادى از تسلط جنس مرد بر زن در زمينه شغل، انجام كارها، عمل جنسى ديده مى شود. كالينز پس از تشريح و توضيح نابرابريهاى جنسيتى درصدد تبيين اين نابرابريها برمى آيد. از نظر وى دو دسته عوامل وجود دارد كه به تفاوتهايى در الگوهاى نابرابر جنسيتى منجر مى شود:
«۱- اشكالى از سازمان اجتماعى كه بر ميزان استفاده از زور و فشار تأثير مى گذارند و ۲- موقعيت بازار كار زنان و مردان... زمانى استفاده شخصى از فشار محدود مى شود كه زنان در يك بازار كار از برابريهاى جنسى يا ساير منابع (مثل زمينه خانوادگي، دانش، مهارتهاى اجتماعى يا حرفه اي، مالكيت و ساير موارد) براى چانه زنى بر سر منزلت، پاداش ها، مشاركت اجتماعى و موقعيت اجتماعى استفاده كنند.» (martras,1984:81) از نظر كالينز، زمانى كه يك جنس وسايل زور را كنترل مى كند اين جنس توان بهره گيرى از اين قدرت را براى تسلط بر جنس مخالف دارد و از اين طريق مى تواند يك نظام جنسيتى نابرابرى را ايجاد كند و از طرفى ديگر، وقتى يكى از دو جنس به طور نسبى منابع مادى را در كنترل خود دارد اين جنس صاحب قدرتى خواهد شد كه توان كنترل روابط جنسيتى را خواهد داشت و از اين طريق مى تواند اين شكل از كنترل رابطه را به نظام خانواده سرايت دهد. در چنين مواقعى جنس با قدرت كم بايد در پى اخذ منابعى باشد تا بر عدم برترى قدرت مادى و اقتصادى فائق شود.


عناصر و اصول بنيادى نظريه كالينز، در حوزه قشربندى جنسيتى به صورت زير است:
«۱- به طور متوسط، مردان از زنان قوى تر هستند و زنان نيز از لحاظ فيزيكى به خاطر عمل زايمان و بچه دارى آسيب پذيرتر و حساس تر هستند و اين خود به معناى توزيع نابرابر منابع و امكانات براى تسلط اجتماعى در بين زنان و مردان مى باشد.»(Collins,1975:230) كالينز با اين كه زنان را به لحاظ فيزيكى ضعيف تر از مردان مى داند اما در عين حال معتقد است كه كنترل بر ابزار و منابع سلطه چيزى بيش از تفاوتهاى قدرت فيزيكى در بين افراد مى باشد و اين كنترل از طريق قدرتهاى فراتر از دو جنس مى تواند تعديل يا تقويت شود. نظام حقوقى يا دولت و حضور يا عدم حضور خويشاوندان دو عاملى مى باشد كه بر نوع و ماهيت مناسبات زن و مرد تأثيرگذار است.
۲- از عوامل مؤثر ديگر در قشربندى جنسيتى و مناسبات زنان و مردان ميزان كنترل منابع مادى جامعه توسط يكى از دو جنس است. يكى از شاخصه هاى تعيين كننده ميزان كنترل منابع مادي، سطح مازاد اقتصادى است. كالينز با تحليل دوره هاى تاريخى متفاوت براساس سطح مازاد اقتصادى جوامع و ميزان كنترل و دسترسى اين مازاد توسط يكى از دو جنس، سعى در تبيين مناسبات نابرابر زنان و مردان در دوره هاى تاريخى متفاوت دارد.
عامل با اهميت ديگر در كنترل بر منابع مادى يك جامعه، قواعد ارث مى باشد. اگر در يك جامعه اى فقط يك جنس بتواند ثروت يا قدرت را به ارث ببرد و يا اين منابع به شكل نابرابر به ارث برده شود، زمينه براى كنترل ميزان قابل توجهى از منابع مادى آن جامعه براى يكى از دو جنس فراهم شده است.(صفرى شالى: ۱۳۷۹، ص ۲۵)


- نظريه قشربندى جنسيتى جانت چفز
خانم چفز معتقد است كه در هر جامعه اى دو دسته از عوامل وجود دارند كه به شكل دهى و تداوم نظام قشربندى جنسيتى منجر مى شوند. دسته اى از اين عوامل اجبارى و دسته اى ديگر اختيارى اند. وى اين دو دسته از عوامل را به هم مرتبط مى داند اما براى هر كدام از اين دو دسته عوامل به صورت جداگانه تئورى پردازى مى كند. ما نيز در زير سعى خواهيم كرد كه هر يك از اين دو دسته عوامل را به صورت جداگانه اى شرح و توضيح دهيم.
۱- بنيان هاى اجبارى نابرابرى جنسيتى:
قشربندى جنسيتى از نظر چفز به تقسيم كار در سطح كلان يك جامعه وابسته است. اگر اين تقسيم كار جنسيتى باشد يعنى كار براساس جنس افراد تعريف و توزيع شود- در اين صورت مردان نوعاً منابع بيشترى را نسبت به زنان به خود اختصاص مى دهند و از طرفى ديگر، اين منابع مادى امتياز و منزلت به تفاوت در قدرت بين زنان و مردان در سطح خرد و بين شخصى مى انجامد. چفز معتقد است كه همان گونه كه مردان منابع مادى و قدرت را در كنترل خود دارند، از اين برترى عمده براى تعريف اجتماعى جنسيت و توجيه ايدئولوژيك و فرهنگى اين موقعيتهاى نابرابر نيز استفاده مى كنند و اين قدرت فرهنگى شده را در تنظيم روابط و برخوردهاى در سطح خرد در نهاد و روابط بين شخصى نيز به كار مى گيرند. كاركرد اين تعاريف اجتماعى و فرهنگى شده مناسبات جنسيتى اين است كه يك ارتباط اساسى و بنيادينى را بين سطوح كلان و خرده نظام اجتماعى برقرار مى كنند كه به باز توليد هر چه بيشتر اين موقعيتها و نقش هاى نابرابر كمك مى كنند. چفز اين تعاريف اجتماعى و فرهنگى شده از جنسيت را در سه دسته كلى تقسيم بندى مى كند:
۱- ايدئولوژى جنسيت: يا عقايدى كه به تفاوتهاى اساسى و نوعاً بيولوژيكى و فيزيولوژيكى زنان و مردان اشاره دارد.
۲- هنجارهاى جنسيت: يا انتظاراتى كه از زنان و مردان در موقعيتهايى كه به آنها اختصاص داده مى شود، مى رود.
۳-تصورات قالبى جنسيت: يا برجسته كردن و مبالغه در تفاوتهاى بين مردان و زنان در آنچه كه معمولاً در موقعيت ها انجام مى دهند.
اين فرايندهاى تعريف اجتماعى و فرهنگى از جنسيت به توزيع فرصتهاى نابرابر در تقسيم كار، ساختار قدرت و نظام پاداش دهى و ارزيابى نابرابر از موقعيت ها و نقش ها منجر مى شود و از اين طريق به نابرابرى مشروعيت مى بخشد. اين
مشروعيت بخشى نابرابرى منجر به اين مى شود كه مردان و زنان، به طور اختيارى و داوطلبانه اين موقعيتها و نقش ها را در نظام قشربندى جنسيتى پذيرا شوند.
۲- بنيان هاى اختيارى نابرابر جنسيتى:
از نظر چفز از آنجايى كه تقسيم كار اقتصادي، توزيع مشاغل در موقعيت هاى نخبگى و بالاى نظام اجتماعى- سياسى و تعابير فرهنگى يك جامعه، يك سوگيرى و جانبدارى جنسيتى را حاكم و اعمال مى كنند و از طرفى ديگر بزرگسالان نيز اين تمايز جنسيتى را در مشاغل و كارهاى خانگى شان به كار مى برند. فرزندان و نسل بعدى اين الگوهاى تفكيك نقش را از طريق جريان جامعه پذيرى فرا مى گيرند و در رفتارشان، انتظاراتشان از آينده و تصورات و تعابيرى كه از خود مى سازند، به كار مى برند. چفز در واقع در بحث از بنيان هاى اختيارى نابرابرى جنسيتى معتقد است، با توجه به اين كه خانواده و ساير نهادهاى اجتماعى به راحتي، اين شيوه ها را در دسترس افراد قرار مى دهند، افراد نيز در درون اين ساختار و نظام نابرابر، داوطلبانه و به طور اختيارى با پذيرش اين شيوه هاى متفاوت جنسي، به حفظ نظام تقسيم كار در سطح كلان و تعابير فرهنگى از تفاوت هاى زن و مرد كمك مى كنند.


جمع بندى نظريات كالينز و چفز
پس از معرفى نظريات قشربندى جنسيتى راندال كالينز و جانت چفز و به كارگيرى اين دو نظريه به عنوان پشتوانه هاى نظرى و تحليلى موضوع تحقيق، ارائه خلاصه اى از اين نظريات و مفاهيم مشترك موجود در آنها و نحوه بكارگيرى و فرضيات اخذ شده، ضرورت دارد. نگارنده اين تحقيق پس از مطالعات گسترده در حوزه نظريات جامعه شناسى نقش هاى خانوادگى و بررسى ديدگاه هاى نظرى بكار گرفته شده در تحقيقات و رساله هاى انجام گرفته شده در اين زمينه از يك طرف و بررسى تاريخى- توصيفى موضوع تحقيق در جامعه روستايى ايران از طرفى ديگر به اين نتيجه رسيد كه بهترين و كارآمدترين نظرياتى كه مى توانند در تحليل پديده مورد نظر كمك بيشترى به ما بكنند اين نظريات بوده و به دنبال آن سعى در بكارگيرى و استفاده از مفاهيم و اصول بنيادى اين نظريات در تحليل موضوع تحقيق مى باشد. حال در زير به برخى از علل و دلايلى كه بيانگر جامعيت و كارآمدى اين دو نظريه در تحليل پديده ما مى باشد را ذكر خواهيم كرد:
۱- اين دو نظريه بر خلاف ساير نظريات چند بعدى بوده و به عوامل متنوعى در سطوح متفاوت جهت تبيين نابرابرى هاى زن و مرد پرداخته اند.
۲- اين نظريات تنها در سطح كلان به تبيين مسأله نپرداخته اند، بلكه به سطوح خرد و روابط بين شخصى زن و مرد در خانواده نيز توجه نشان داده اند.
۳- از دلايل ديگر در استفاده از اين نظريات، جديد و معاصر بودن آنهاست كه هنوز توسط محققين ديگر در ميدان پژوهش و تجربه به محك آزمايش در نيامده اند.


چگونگى سنجش باورهاى فرهنگى مبتنى بر جنسيت
پس از بررسى و تكميل چارچوب و مدل نظرى تحقيق اقدام به شاخص سازى و تعريف نظرى و عملى متغير «باورهاى فرهنگى مبتنى بر جنسيت» به شكل زير شد: باورهاى فرهنگى مرتبط با جنسيت به آن دسته از عقايد اجتماعى و انتظارات و توقعات جامعه از زنان و مردان اشاره دارد كه در پى جدايى زنان و مردان در موقعيت ها و نقش هاى مختلف مى باشد تا بدين طريق به نابرابرى هاى بين زنان و مردان در موقعيت هاى مختلف مشروعيت ببخشد. (عليرضايى: ۱۳۸۰)
جهت سنجش ماهيت باورهاى فرهنگى مبتنى بر جنسيت در بين زنان از گويه هاى زير سود برده است.
۱- زن خوب، زنى است كه همسرش از او راضى باشد.
۲- زن بدون اجازه شوهر حق ندارد از خانه بيرون برود.
۳- حق طلاق فقط از آن مردان است.
۴- اگر زن از دستور همسرش سرپيچى كند، مرد حق تنبيه زن را دارد.
۵- زن حق ندارد بدون اجازه شوهر با مرد غريبه صحبت كند.
۶- تمام كارهاى خانه را زن بايد انجام دهد.
۷- مردان نبايد با همسرانشان مشورت كنند.
۸- در هنگام انتخابات يا رأى گيري، زن بايد به كسى رأى بدهد كه شوهرش به او رأى مى دهد.


كه در نهايت پس از طبقه بندى اين باورها و نگرش هاى فرهنگي، به سه گروه «سنتي، سنتى- مدرن و مدرن» (يا داراى باورهاى فرهنگى مرتبط با جنسيت در سطح زياد، متوسط و كم) نام گذارى شده اند. بعد از جمع آورى اطلاعات با استفاده از فرمول كوكران تعداد ۵۰۰ نفر از زنان روستايى به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند و در مرحله بعد با استفاده از روش هاى نمونه گيرى تصادفى سيستماتيك به ترتيب روستاها و افراد نمونه انتخاب شدند، پس از گردآورى اطلاعات با استفاده از نرم افزار (Spss) بانك اطلاعاتى مورد نياز تشكيل و سپس داده ها مورد پردازش قرار گرفت و با بهره گيرى از تكنيك هاى آمارى (آزمون استقلال، همبستگي، رگرسيون چند متغيره و تحليل مسير) خروجى هاى مورد نياز استخراج و مورد تجزيه و تحليل قرار گرفتند كه در ذيل به صورت خلاصه به نتايج پرداخته مى شود.


نتايج داده ها
- نتايج داده هاى توصيفى نشان مى دهد كه از مجموع افراد حجم نمونه (يعنى ۵۰۰ نفر) تنها ۶ درصد از پاسخگويان اعتقاد كمى به باورهاى فرهنگى مبتنى بر جنسيت داشته اند و در مقابل در حدود ۳۸ درصد اعتقاد بالايى به باورهاى جنسيتى داشته و در اين ميان در حدود ۵۶ درصد در حد متوسطى معتقد به باورهاى فرهنگى مبتنى بر جنسيت بوده اند.
- نتيجه آزمون استقلال (۲X) و آزمون شدت همبستگى كندال نشان مى دهد كه با بالا رفتن باورهاى فرهنگى مبتنى بر جنسيت، ميزان فرهنگ مشاركتى زنان به نسبت ضعيفى (۱۲/۰-) كاهش مى يابد. يعنى زنانى كه باورهاى فرهنگى مبتنى بر جنسيت بالايى دارند، آمادگى كمترى براى مشاركت در عرصه هاى مختلف خانواده و اجتماع دارند.
- نتايج رگرسيون چند متغيره نشان مى دهد كه دو متغير «پايگاه اقتصادى و اجتماعى» (با ضريب تأثير رگرسيونى ۱۹/۰-) و «نگرش عام گرايى (در مقابل خاص گرايى) (با ضريب مسير ۱۰/۰-) تأثير كاهنده بر روى متغير باورهاى فرهنگى مبتنى بر جنسيت دارند. يعنى به ازاى هر واحد افزايش در پايگاه اقتصادى و اجتماعى ۱۹ واحد از باورهاى فرهنگى مبتنى بر جنسيت در بين زنان كاهش مى يابد. به همين شكل اگر هرچه زنان از دايره خويشاوندى خودشان خارج شوند و از قواعد عام گرايى پيروى كنند ميزان باورهاى فرهنگى مبتنى بر جنسيت در آنها كاهش مى يابد و آنها بيشتر به برابرى مرد و زن اعتقاد پيدا مى كنند.


پيشنهادات تحقيق
براى رفع مشكلات فرهنگى و اجتماعى زنان روستايى در ارتباط با باورهاى جنسيتى مى توان موارد زير را مطرح كرد:
۱- بايد با تكيه بر نظريه عدالت به مبارزه با پيشداورى ها و تصورات قالبى كه زنان را فرو دست تر و كم ارزش تر از مردان و مردان را مسلط بر زنان مى دانند، پرداخت.
۲- ايجاد حس خودباورى و اعتماد به نفس در زنان با دادن مسئوليت هاى مختلف اجرايى به آنان
۳- مبارزه با كليشه هاى تبعيض جنسى در خانه، مدرسه و جامعه روستايى
۴- تغيير شيوه تربيتى كودكان، از آموزش نقش ها براساس جنسيت به آموزش نقش هاى بدون تبعيض جنسى
۵- ارايه و گسترش آموزش و تعليم و تربيت نوين و رسمى در روستاها
۶- مبارزه فرهنگى از طريق رسانه ها براى حذف برداشت هاى مرد سالارانه در تمامى شئون زندگى جامعه روستايى
رضا صفرى شالى
* منابع در دفتر روزنامه موجود است

posted by <$BloFriday, July 25, 2003


شاهزاده خانم زهرا تاج السلطنه قاجار


نوشته زير در باره بانوى ترك تاج السلطنه دختر ناصرالدين شاه از سايت زنان ايران نقل مىشود.تاج السلطنه دختر ناصر الدين شاه قاجار بود که در سال 1301 بدنيا آمد . اين شاهزاده خانم علي رغم رشد در حرم شاهي حصارها را شکست و يکي از منتقددان حاکميت خود شد . او از نخستين زناني است که آزادانه از برابري حقوق زن و مرد در ايران سخن گفت و با شکستن مرزها به انتشار عقايد خود پرداخت .خاطرات او مهمترين سند شناسايي افکار اوست . وي با شجاع السلطنه پسر محمد باقر خان سردار اکرم ازدواج کرد اما اين ازدواج به دليل عدم تفاهم به طلاق منتهي شد. تاج السلطنه سالهايي زيادي پس از متارکه به تحصيل علوم در اروپا پرداخت و تحت تاثير زندگي زنان اروپايي و انديشه هاي آنان قرار گرفت. و ي راه نجات از اين حصار را براي زن ايراني تلاش و مبارزه با سنت هاي دست و پاگير مي دانست. مانند تمام نوشته هاى ايرانى و تحقيقات فارسى در اين نوشته نيز كه در باره يكى از زنان ترك ايرانى است به منسوبيت ملى وى يعنى مليت ترك كوچكترين اشاره اى نشده است. همچنين به اينكه قاجارها يكى از طوائف تركى اوغوزى-آذربايجانى و دولت قاجارى نيز دولتى تركى و آذربايجانى بود. اشاره و اعتراف به وجود مليت ترك در ايران يكى از تابوهاى فرهنگ فارسى است كه در همه عرصه هاى حيات فكرى و اجتماعى٫ كه شامل تاريخ و سياست٫ حتى مسائل زنان نيز مىشود وجود دارد. فرم صحيح كلمات تركى موجود در نوشته زير از طرف اينجانب در داخل پرانتز نشان داده شده استاين نوشته برداشتي کلي از خاطرات تاج السلطنه دختر شاه بود . برخي جملات عينا از خود اوست
--------------------
شرحي از زندگي تاج السلطنه دختر ناصرالدين شاه زندگي زن ايراني از دو چيز ترکيب شده؛ يکي سياه يکي سفيد در موقع بيرون آمدن و گردش کردن ، هياکل موحش سياه عزا؛ در موقع مرگ کفن هاي سفيد . من يکي از همين زنان بدبخت بودم


فرزانه ابراهيم زادهFarzaneh742000@hotmail.com


من ششم ربيع الثاني در سنه 1301قوي ييل سي (قوى ايلى) و هفتمين سال سلطنت شاه بابا در قصر سلطتني دارالحکومه تهران زاده شدم. پدرم سلطان ابن سلطان خاقان بن خاقان سلطان صاحب قران ناصرالدين شاه از تبار قاجاريه و از طايفه اشاقه باش (آشاغى باش) و تيره دولو (دوه لى) است . مادرم يکي از زنان حرم سلطنتي و دختر يکي ازعموهاي متعدد شاه بابا بود که توران السلطنه ناميده مي شد. نام من در دفتر اولاد سلطنتي زهرا خانم و لقبم که از طرف شاه بابا مرحمت شده" تاج السلطنه " ضبط شده است. پيش از اين که شرح زندگي و کودکي خود را بگويم مي خواهم کمي راجع به مهمترين مردي که در زندگي من وجود داشته يعني شاه بابا بگويم . دوران سلطنت پدرم بنا به گفته بسياري از دوران هاي خاص و مهم در مملکت ايران است. در ابتداي سلطنت او يعني زماني که تازه شاه بابا به جاي پدرش به سلطنت رسيده بود ميرزا تقي خان امير کبير اتابک اعظم که ظاهرا در انتقال او از دارالسلطنه تبريز به دارالحکومه تهران او را ياري کرد به صدارت اعظم رسيد. در مورد اين مرد حرفهاي زيادي شنيده ام . گروهي او را خائن و گروهي خادم مي دانند . اما از يکي از زنان کهنسال حرمسراي سلطنتي شنيدم که شاه بابا که در آن زمان تنها شانزده ساله بود اردات خاصي به او داشت . او مي گفت : وقتي امير نظام مي آمد ابهتي در راه رفتن و حضورش بود. از دوران ميرزا تقي خان آثار مدني فراواني به چشم مي خورد. از جمله عمارت دارالمعلم ايران که موسوم به دارالفنون است و محل علم آموزي است . در خصوص عزل و مرگ ناگهاني او نيز قولهايي زيادي است. ميدانم کليد تمام اين سئوالها در دست عمه ام خانم عزت الدوله است. خانم عزت الدوله تنهاخواهر تني شاه بابا که همسر ميرزا تقي خان بود و در تمام چند سال صدارت و حتي زمان رفتن اجباري امير نظام به کاشان و مرگش در کنار او بود . خانم عزت الدوله را به علل گوناگون در حرم خانه ديده ام . زني بسيار ساکت و آرام که بيشتر سکوت مي کند و کمر سخني مي گويد . مي دانم بعد از امير نظام که آنهم به دستور شاه بابا بود باز به دستور او به خانه ميرزاآقا خان نوري صدر اعظم بعدي رفت و عروس او شد و سپس بعد از عزل وي به خانه صدر اعظم بعد ميرزا حسين مشيرالدوله رفت و با برادر وي وصلت کرد . از يکي از زن پدرهايم شنيدم که تنها يک بار لب به شکوه گشوده و به شاه بابا گفته:" گويا برادر تاجدار اين کمينه را يکي از اسباب صدارت مي داند و من با جبه و نشان صدارت عظمي بايد به خانه صدر اعظم بروم . " او هيچگاه جز اين شکايت نکرد اما من مي دانم او به زندگي با امير وفادار بود . اين را از دخترانش مي توان فهميد . ام خاقان دخترش که با برادرم وليعهد مظفرالدين ميرزا ازدواج کرده است آنقدر به نسب فراهاني خود افتخار مي کند تا اينکه بگويد که از تيره قاجاريه است . آنقدر در اين اصرار کرده که برادرم علي رغم آنکه او مادر اعتضادالسلطنه پسر ارشدش يعني محمد علي ميرزا است با او متارکه کرده است .


بگذريم شاه بابا در دوره متمادي سلطنت خود اگر چه اشکالات زيادي داشت و اشتباهات زيادي کرد اما شايد در هيچ دوره اي از تاريخ ايران انقدر که در اين دوره ترقي نبود و هيچ پادشاهي اينچنين به ترقي نيانيشيده بود . حتما خواننده اين سطور خواهند گفت چون من دختر او هستم و اين نظر را از سر عشق به او مي گويم . اما تاريخ تنها گواه ما خواهد بود . من همانطور که گفتم در حرم شاه به دنيا آمدم . حرم در لغت يعني مکاني امن و حريم ممنوعه يک مرد که زنان او در آن به سر مي برند . در دوراني که من بدنيا آمدم رسم چنين بود که خانه ها دارا دو قسمت بود يکي اندروني ديگري بيروني . زنان در اندروني زندگي مي کردند. اين اندروني به نسبت تمکن مرد بزرگ و گسترده يا کوچک بود . اندروني مردان متمول از عده زيادي از زنان تشکيل مي شد . براساس سنت حاکم هر مرد مي توانست تا چهار زن عقدي دائم و تا اندازه اي که ثروتش اجازه مي داد صيغه بگيرد . اين زنان اجازه نداشتد براحتي حرم را ترک کنند و اگر زني بدون اجازه مردش از خانه بيرون مي رفت حتما عواقب بدي در پيش داشت و ممکن بود حتي جانش را بر سر اين کار بگذارد . من در يکي از شلوغ ترين حرم سراهاي موجود به دنيا آمدم . حرم سلطنتي . شاه بابا به خاطر اينکه مالک تمام ممالک محروسه بود دوست داشت از همه جا دختري را به عنوان صيغه در اندروني داشته باشد . در بين زنان شاه همواره بخصوص زنان عقدي و زناني که از مانند مادر من از خاندان معظم قاجاريه هستند رقابتي براي بدنيا آوردن فرزند پسر وجود داشت تا بتوانند لقب مادر وليعهد و سپس مادر شاه را کسب کنند. البته شاه بابا در ابتداي سلطنت خود بدعت تازه اي گذاشت و برخلاف سنت مرسوم پسران يکي از زنانش يعني فروغ السلطنه که نام جيران خانم تجريشي بود و محبوبترين همسرش بود را به وليعهدي خودش برگزيد . اين دو پسر بنا به دلايل نا معلومي فوت کردند . به دنبال مرگ آن دو مادرشان نيز دق کرد و مرد . قولي در ميان است که اين زن و فرزندانش قرباني کينه زنان ديگر شدند و به اصطلاح چيز خور شدند. بهر جهت در نهايت قرعه ولايت عهدي پدر ما که به فرزند شکوه السلطنه يعني مظفرالدين ميرزا رسيد . برادري که در ياد همه ما هميشه بيمار بود. هميشه او را با دستمال سفيدي جلوي بيني و پزشک معالجش بياد مي آورم . اگر چه به خاطر رسم او تا مرگ شاه بابا بايد به عنوان حاکم دارلسلطنه تبريز باشد . چند باري که شاه بابا به فرنگ رفت به تهران آمد و اداره امور را به عهده گرفت .


در حرم سلطنتي زنان بسياري وجود داشتند زناني که شايد تنها يک بار به حضور شاه برده شده بودند . اما در ميان تمام زنان چند تن از زنان او بودند که از ديگران مجزا بودند . درباره جيران خانم پيشتر گفتم . مهمترين صيغه شاه بابا زني از اهالي امامه بود که عنوان غير رسمي ملکه دربار را بر دوش مي کشيد . اين زن که فاطمه خانم ملقب به انيس الدوله بود يکي از زنان با کفايتي بود که در تمام زندگيم ديده بودم . نفوذ اين زن که از طبقات پست بود روي شاه بابا مثال زدني بود شاه هرشب با هر تعداد زني که بسر مي برد آخر شب به حرمخانه مخصوص انيس الدوله مي رفت و تنها در آن جا به خواب مي رفت . شنيدم شاه بابا در يکي از مسافرتها به فرنگ او را با خود تا روسيه نيز برده بود اما بنا به دلايلي بنا بدرخواست سپهسالار به بهانه اينکه اهالي فرنگ مي خواهند اهالي حرم را ببينند و اين خلاف رسم مالوف است به ايران باز گرداندند و ظاهرا فاطمه خانم کينه ميرزا حسين خان را بر دل گرفته و چنان دسيسه اي چيده بود که پس از بازگشت شاه بابا وي را از صدارت عزل کرد . من هميشه به ديده احترام به اين زن پدرم نگريسته ام . هميشه بخش وي محل پذيرفتن زنان و ميهمانان خارجي شاه بود و مراسم خاص چون مولود شاه و اعياد در آنجا برگزار مي شد . انيس الدوله فرزندي نداشت اما هميشه با من به ملاطفت رفتار مي کرد و مرا دختر خودش مي خواند . امين اقدس يکي ديگري از زنان حرم بود که مقرب درگاه بود . اين زن اکراد گروس بود و ابتدا خزانه دار سلطنتي بود و شاه خزاين و کليد ها را به دست او مي سپرد. خانم امين اقدس آنچنان مقامي در دستگاه داشت که توانست جز زنان شود . او نه تنها از زيبايي بهره اي نداشت که هيچ امتيازي نداشت مگر اينکه دستگاهش محل حضور فاميل او شده بود .


در بين اين فاميل کودکي بسيار وجود داشت که برادر زاده امينه اقدس بود . شاه بابا علاقه شديدي به اين موجود داشت و او را حتي از فرزندان خود بيشتر مي خواست . اين طفل که نه از زيبايي بهره اي داشت و هميشه بسيار کثيف بود غلامعلي نام داشت که به مليجک دوم مشهور بود . اين نام به پدرش گفته شده بود و در لغت کردي به معناي گنجشک است . غلامعلي خان از طرف شاه لقب عزيز السلطان را گرفت . زن ديگر پدر تاجدار من زني زيبا ولي از دانش بي بهره بود که به خانم باشي ملقب بود . اين زن دختر باغبان صاحبقرانيه بود . پدرم به او عشق مي ورزيد .اگر بخواهم راجع به زنان پدرم بگويم هزار مثنوي کاغذ مي خواهد و از حوصله شما خارج گفتم من در اين حرم شلوغ به دنيا آمدم و بزرگ شدم . شش هفت ساله بودم که به مکتب سپرده شدم تا به خواندن و نوشتن را بياموزم . ما در داخل حرم خانه اجازه تحصيل سواد داشتيم . کتابهايي بود که مي توانستيم آنها را بخوانيم . شاه بابا وسائل سرگرمي براي ما مهيا کرده بود. يکي از خواهران من نواختن پيانو را فرا گرفته بود . فخرالدوله شعر مي گفت و نقاشي هاي زيبايي مي کشيد . ما هرساله چند بار به ييلاقات سلطنتي در شهرستانک و شميران مي رفتيم . سفرهايي که علي رغم محدوديت هايي که وجود داشت باز تنفس در هواي خارج از دربخانه بود . نه ساله بودم که روزي به دستور پدر از ميان خواستگاران فراوان روزي در مقابل پسر بچه اي قرار گرفتم . کسي که بعد ها همسرم شد . هرچند پيش از مراسم بيمار شدم اما گريزي از اين وصلت نبود . از روز عقد کنان خودم بياد مي آورم که لباس اطلس سفيدي پوشيده بودم و سر و صورتم را آرايش کرده بودم در حالي که يک تور سفيد جلوي چشمانم بود . توري که در زير آن اشک مي ريختم و به زور نيشگون هاي دردناک با بغض جواب بله را شنيدند. مدتي از اين عقد کنان اجباري نگذشت که به دستور پدر قرار شد پس از برگزاري جشن قران که شروع پنجاهمين سال سلطنت پدرم بود عروسي من برگزار شود . اما درست روز قبل از جشن قران خبري تمام ايران را تکان داد . شاه کشته شد. آن روز تلخ را به ياد دارم . تمام حرمسرا به يکباره پر از ماتم شد. همه بجاي لباس شادي رخت ماتم پوشيدند . در باره مرگ پدر به دست يک کرماني که از مريدان سيد جمال بود بنام ميرزا رضا قولهاي زيادي است. خود او عمل زشت خود را به بهانه ظلمي که نايب السلطنه برادر من بر او روا شده بود مي دانست.


با مرگ شاه حرم او به وضع بدي در آمد شاه جديد يعني مظفرالدين شاه خود حرم خانه داشت. او که بيشتر عمر خود را به ولايت عهدي گذرانده بود . بسياري از زنان حرم را بيرون کرد برخي چون مادر من را که از زنان محترم بود در جايي خارج از درخانه مسکن داد . او پس از گذشت سال پدر تاجدار من را به خانه شوهر فرستاد. خانه اي که هيچگاه خانه خوشبختي من نبود. من کتابهاي زيادي خوانده بودم دلم مي خواست به خارج از مرزهاي حرمسراها بروم و کسب علم کنم . زندگي درون چارچوب بسته برايم سخت بود. " زنان ايران از نوع انسان مجزا شده بودند ... اين زنان از صبح تا شام نا اميدانه در يک دايره بسته به سر مي بردند . اين جماعت يا از دور تماشا مي کردند يا در روزنامه ها مي خواندن که زنهاي اروپا به چه قسم از حقوق خود دفاع مي کردند. " هيچگاه با آن مرد نتوانستم خوشبخت باشم شايد بهمين دليل سالهاي بعد با وجود داشتن فرزنداني متارکه کردم .بعدها من با دانش و علوم آشنا شدم . در گروههايي وارد شدم . در حدود سالهاي 1324 که جامعه به تحولي بزرگ رفت من هم به سمت اين تحول رفتم . در جلساتي که توسط انجمن اخوت در خانه خواهرم ملکه ايران که همسر مردي روشنفکر بنام ظهيرالدوله بود شرکت مي کردم . و عضو انجمنهايي از زنان بوديم که طالب برقراري مشروطه بودند . من تمام تلاشم مصروف اين بود که زنان ايران که خودم يکي از آنها بودم علي رغم آنکه دختر و خواهر شاه بودم از حصارها خارج شود . " زندگي زن ايراني از دو چيز ترکيب شده ؛ يکي سياه يکي سفيد . در موقع بيرون آمدن و گردش کردن ، هياکل موحش سياه عزا ؛ در موقع مرگ کفن هاي سفيد . من يکي از همين زنان بدبخت بودم . "


به نظر من مشروطه ذاتا چيز خوبي بود مشروطه يعني عمل کردن به شرايط آزادي و ترقي يک ملتي بدون غرض و خيانت .زنان ايران به عقيده من نمي توانند روي سعادت ببينند مگر خودشان بخواهند . من در تمام سفرهايم به ممالک غربي چنان دريافتم زنان اينجا هرچه بدست آوردند از طريق همت خود يافتند . زن ايراني هم خودش بايد مرزهاي حرم را بشکند. هرچند مشروطه ايران نتوانست قدمي براي آزاد زن ها بردارد اما همين آغاز شرکت آنها در حرکتي بزرگ و تلاش براي تغيير آنچه محکوم به آن بودند و کسب تحصيل علم راهي براي پيشرفتهاي آينده خواهد بود.

posted by <$BloThursday, July 10, 2003 Yapışık ikizler

Perihan Mağden

10/07/2003

اولمادى ايشده!
ياشايانماديلار

ايرانلى ياپيشيق ايكيزلر٫ لاله و لادن
ايرانلى فوقرا بير عاييله نين حوقوق فاكولته سينى بيتيرمه يه مووفق اولان جين كيمى٫ شخصييتلى٫ قرارلى٫ گؤزه ليم قيزلارى: ياپيشيق ايكيزلرى.
شو حاليملا پئك اييى٫ ياشاما باغيمسيزليغيملا٫ اوتانديريرلار ايشده منى٫ عزم٫ قرارليليق٫ نئشه-نئشه لرييله٫
كيم بيلير عاشيق اولماق٫ باشقا بيريلرييله باش باشا قالماق٫ ياپيشيق ايكيزلرى اولمادان حيات نه مه نه بير شئيدير -دادماق ايسته ميشديلر.
بئله بير چئشيد اينسان واردير ايشده!
لاله و لادن جسارتلرييله ده خاطيرلاناجاقلار٫ حياتين اصلينده نه اولدوغونو بيلمه لرييله ده.
نور ايچينده ياتسينلار٫ آيرى آيرى.....




Olmadı işte.
Yaşayamadılar.
İranlı yapışık ikizler, Lale ve Ladan.
Dünya televizyonları haftalardır gösteriyordu onları.

Güle oynaya konuşuyor, 'Ne pahasına olursa olsun ayrılmak istediklerini' söylüyorlardı.
Ben onlar çıkınca, o kanalda çok takılamıyor, başka bir mevzuya zıplıyor; ama beynimin, ama ruhumun bi köşelerine de -ister istemez- kaydediyordum.
Tabii utançla sarmallanmış o suçluluk duygusuyla: Hilkatlara, hastalara, sakatlara uzun uzun bakamam ben.
Bu benim sakat tarafım. Bu benim faşist tarafım. Bu benim hain, belki de ezik tarafım.
Belki de o yüzden özellikle hastanelerde, reanimasyonda, ameliyat odasında, iş başında: doktor görünce gözlerim doluverir anında.
Derin bir minnet, yetersiz 'ben'liğimi kaplayıverir.
Benim tam tersim oldukları için, böylesine beter bir işi yaptıkları için, sakatlara, yaralılara, sakatlıklara, yaralara, yanıklara, eziklere, kopuklara hepimiz adına baktıkları için.
Bakabildikleri için.
Ladan'la Lale ölüp gidiverdiler işte.
Geride fotoğrafları kaldı.
Fotoğraflarında gözlerinde rimeller, farlar, dudaklarında ruj -kafa kafaya vermiş konuşuyorlar, gülümsüyorlar. Üstleri başları özenli, yerli yerinde.
'Hayatları çok zor olmasına rağmen, daima neşeliydiler' diyor yakın bir arkadaşları.
İranlı fukara bir ailenin hukuk fakültesini bitirmeye muvaffak olan cin gibi, şahsiyetli, kararlı, güzelim kızları: Yapışık ikizleri.
Benim haftada bir-iki kez ittire kaktıra bi rimel, bi ruju sürebilecek gücü anca toparlayabilmem geliyor -ister istemez- aklıma.
Üstüme 'geçirdiklerim' giysi niyetine.
Değil hukuk fakültesini bitirmek, herhangi bir yerin kapısına varabilir miydim yapışık ikizimle.
Şu halimle peki, yaşama bağsızlığımla; utandırıyorlar işte beni.
Azim, kararlılık, neşe -neşeleriyle.
Alman doktorlar reddetmişler ameliyatı. 'Çok riskli olduğu' gerekçesiyle.
Alman mantığı: Betondan.
Doğrusu bu muydu?
Evet hayatlarını idame ettirebiliyorlardı Lale ile Ladan: 29 yıl yaşamışlardı.
Ama sonra biri hukukçu, diğeri gazeteci olmayı istemişti.
Birbirlerinin yüzünü (aynaya bakmadan) görmek istemişlerdi.
Kim bilir âşık olmak, başka birileriyle baş başa kalmak, yapışık ikizleri olmadan hayat ne menem bir şeydir -tatmak istemişlerdi.
Böyle bir çeşit insan var işte: Yapışık ikizinden HAYATI PAHASINA ayrılmayı göze alan insan çeşidi.
Bir de anasının karnından tek başlarına çıktıkları halde, gidip birini bulan ve ona YAPIŞAN insan çeşidi var.
Bir kocaya, bir işe, bir mevkiye, bir duruma, bir ilişkiye, bir anaya, bir kardeşe yapışanlar.
Fiziksel olarak hiçbir kusurları olmadığı halde ve hatta tek başına çok daha şahane (istedikleri saatte yatıp, istedikleri saatte kalkarak, istediklerini giyip istediklerini yiyerek, istedikleri an TAM DA istedikleri yerde olarak) yaşayabilecekleri halde, gidip birine yapışanlar -var.
Ruhsal Yapışık İkizler.
Ancak ikizlerine dayalı, ordan oraya ikili olarak gezinirken kendilerini TAM hisseden, iyi hisseden, güvende hisseden Sonradan Yapışmış İkizler.
İkizler'den biri obua çalmaya, başka bir semte yerleşmeye, Nepal'i görmeye, dahası bir başkasıyla birlikte olmaya dair bir arzu gösterdiğinde; üç gün üç gece sürecek bir operasyonun masasında kalacakmış gibi, ölüverecekmiş, kanamadan gidiverecekmiş gibi tepki gösterenler -var.
Sonradan edindiği ikizine, daha da, daha da yapışanlar. Yarım yaşamaya. Çeyreğine. Fit olanlar.
Yapışık İkiz olmak hareket serbestisini ne kadar daraltırsa daraltsın, hayatını ne kadar azaltırsa azaltsın; bilmem kaçında içindeki o sonsuz yetersizlik yüzünden eklemlendiği ikizinden ayrılmayı, ölümden beter görenler var.
Sonradan İkizler'in korkunçluğu.
Lale ve Ladan cesaretleriyle de hatırlanacaklar, hayatın aslında ne olduğunu bilmeleriyle de.

Nur içinde yatsınlar. Ayrı ayrı.



posted by