türkxatun 



türk qadın xatun arvad qız ana bacı yoldaş arxadaş emekçi



SOZUMUZ LINKS

Turkxatunتورك خاتين qadincaقادينجا تركه ن- تركيم وئبلاقي بيزيم مرضييه

سٶزوموز سٶزوموز

سؤزوموز- وبلاگ عمومى تركهاى ايران
سؤزوموز- در پرشين بلاگ
ايلخان- تركهاى جنوب و مركز ايران
افشار- وئبلاگ تركهاى خراسان
آدليم توركلر- مشاهير تركهاى ايران
شاه ايسماعيل ختايى صفوى
دده قورقود وئبلاگى


HOME
ARCHIVES
EMAIL



Moda-Deb Xeberleri

Moda-Deb

باغلانتىلار-لينكلر-سايتلار

گونئی آزه ربایجان قادین درگیسی قادینجا-آزه ربایجان قادین درگیسی
Qadın
آذر قادين(حقوق زنان حقوق بشر است)
گونئی آزه ربایجان اؤيره نجي قادینچیلار
آزه ربایجاندا قادین سسی
توركييه قادينلاري
قادين-اردم وئبلاگى
دورنا- قادين صحيفه سى
تريبونت- قادين مسئله سى بؤلومو
قادين مساله سى-اوجاق
قادين لار- آمئريكانين سسى رادييوسو

جمعيتهاى زنان در آذربايجان- آذربايجاندا قادين درنكلرى


Çağdaş Azerbaycan Kadınları
Creative Women Association
Azərbaycan Qender İnformasiya Mərkəzi
Azərbaycan Qadınlarının Respublika Cəmiyyəti
Azərbaycan Qadınlarının Bakı Asosiyasiyası
Azəri-Türk Qadınlar Birliyi
Dilarə Əliyeva adına Azərbaycan Qadın Huquqlarını Müdafiə Mərkəzi
Azerbaycan Qadın ve İnkişaf Mərkəzi
"Sevil" Azərbaycan Qadınları Məclisi
"Neftçi" Qadınlar Cəmiyyəti
Azərbaycan Respublikası "Əlil Qadınlar" Cəmiyyəti
Azərbaycan Respublikası "Universitet Təhsilli Qadınlar" Cəmiyyəti
Yəhudi Qadınlarının Humanitar Asosiyasiyası
Azərbaycan Respublikası "Nəcib xanımlar" İncəsənət Birliyi
Azərbaycan Respublikası Yaradıcı Qadınlar Asosiyasiyası
Şəhid Uşaqları və Anaları Xeyriyyə Mərkəzi
Qender və İnsan Huququ Araşdırma Birliyi
"Qadın və Muasir Dünya" Sosiyal-Xeyriyyə Mərkəzi
"Göyçe Gölü" Qadınlar Cəmiyyəti
"Ãœmid" Analar Cəmiyyəti
Qadın Problemlərinin Tədqiqatı Birliyi
"Sənsiz" Xeyriyyə Cəmiyyəti
Azərbaycan Ziyalı Qadınlar Birliyi
Azərbaycan Qadın-Menecerler Asosiyasiyası
"Tomris" Analar Cəmiyyəti
"Məneəvi Tərəqqi" Qadın İctimayi Birliyi
Respublika "Şəhid Anaları" Xeyriyyə Mərkəzi
"Azәrbaycan Qadınları Zaqafqaziyada Sülh vә Demokratiya Uğrunda" Tәşkilatı
Başqa Təşkilatlar

Audio-Video

Xurşid Banu Natəvan- Şe'ləri
Qulaq Asın: Azərbaycan Mahnıları- MP3
سحر خانيم: ايتگين اولدوز
نيگار رفیع بیلىدن بير شئعر: یئردن قالخان طيياره لر
گوگوش واشينگتوندا
قادينلارين آذربايجان و دونيادا ساتيلاماسي
فيرانسادا ايسلامي حيجاب مساله سي
آذربايجاندا قادينلارين سئچگیلرده ايشتيراکی
آمريكادا قادينلارا تجاووز
ايراندا قيز و قادينلارين دورومو- وضعيت زنان و دختران در ايران
Listen To Aziza Mustafazade
فيدان و خورامان قاسيمووايلا-ابوظبى كونسئرتى

زهره وفايى: آثار-ياپيت لار

آذربايجانين ميللي حركتي و آمريكا
تاريخ بيزي گؤزله مه يه جك!
آفت هاى حركت ملى
عصرين هانسى بؤلومونده دايانميشيق؟
نارضايتي ها را جدي بگيريم!
اشتباه بزرگ خليفه معتصم
حيدر عم‌اوغلو
مزدك
چرا آذربايجان قهرمانان خود را از ياد نمي برد؟!
آثار باستاني آذربايجان به روايت تصوير -۱
اوشاق نمايشي: يارديم چيل دوستلار
زهره وفايي نين اثرلري
غوربتده‌ سؤنموش‌ اولدوزلار
زهره‌ وفائی‌: «مكتوب‌»
انجمن‌ كتاب‌ دوستان‌ آذربايجان‌

يازار-قوشوقچو-آراشديرماچى-اديب. نويسنده-شاعر-محقق

پريسا بابائی‌ فرد
مينا اسدلي
فريده اصغرنيا
ثريا بخشي
ليلا حيدري
عاشيق پرى خانيم
شمس كسمائى
ايرئنه مليكوف
زهره وفايى
پروين اعتصامى
خورشيدبانو ناتوان
مه ستى گنجوى
مدينه گلگون
حكيمه بلورى
شراره انصارى

Məqalələr-Azərbaycan Türkcəsində

قادينلاری آييريتماغی ياساقلاما کونوانسييونو
آذربايجان قادين‌ حركاتي: تئللي‌ زري‌ و سريه‌ خانيم‌
ايسوئچلى قادينلارين ايجتيماعى-سيياسى دوروملارى
حيجاب رونئسانسى
بيرليكده ياشاما و هله ده سئوگيلى قالابيلمه
آذربايجاندا قادين مطبوعاتى

يازيلار-آراشديرمالار. نوشته ها-بررسىها

زنان‌ تبريز در سنگرهاي‌ مشروطه‌خواهي
حق راى زنان آذربايجان: نخستين در ايران وعالم اسلامى
زن ترك هرگز در هم نخواهد شكست
مساله زن و تبعیض جنسی در ایران-صداى اروميه
ستم ملي و ستم جنسي در ايران-عليرضا اردبيلى
ملاحظاتى در باره مساله زن-اشرف دهقانى
٨ مارس روز جهانى زن-اشرف دهقاني
ويژه نامه روز جهانى زن-دونيا قادين گونو. آبتام
جايزه صلح نوبل در خدمت تداوم خشونت در ايران

Women of Azerbaijan- English Articles

Seljuk female clothing
Women in Turkish Safavid Era
Timurid and Safavid Women in the Visual Arts
Women's Rights in Azerbaijan
Status of Women in Azerbaijan
Azerbaijan: Women And Work
Rights for Women, Mirvarid Dilbazi
To Marry A Westerner?

كتابخانه زن- قادين كيتابليغى

داستان زندگى رفيق هريسى- مرضيه اسكويى
دختران كولى- مرضيه اسكويى
تجربه نخستين مرگ- مرضيه اسكويى
برخي از آثار اشرف دهقاني

سياست دونياسى- دؤولت قادينلارى. دنياى سياست- دولت زنان

توميريس
طاهره زرين تاج قره العين
طاهره زرين تاج قره العين
مرضيه اسكويى
اشرف دهقانى
فاطمه امينى
زينب پاشا
تئللى زرى- سرييه شاهسئون

ملكه لر٫ پرنسس لر

زهرا خانم تاج السلطنه قاجار
ملكه جهان قاجار
مهد عليا
شاهزاده اشرف فخرالدوله
عصمت الملوك دولتشاهى

رسيم-هئيكل-معمارليق. نقاشى-مجسمه سازى

فرح نوتاش
مهشيد رحيم تبريزى
سپيده فرزام
فرح اصولى-زنجان
Mustafa Zadeh Aziza

صحنه-سينما-تئاتر

گوگوش: رسيملر- عكسها
جميله شيخى
تهمينه ميلانى
مينا جعفرزاده
افسر اسدي
ثريا حكمت
نسرين مقانلو
فرحناز منافى ظاهر
زيبا نادري
شيرين بينا
First Azerbaijani Woman on Stage, Shovkat Mammadova

موسيقى-رقص-باله-آواز-اوپرا

آتشپاره-اقدس نجفى برين
فايقه آتشين گوگوش
پروانه خانم قشقايى
تاج السلطنه قاجار
عزيزه مصطفىزاده
خرامان قاسيمووا
فيدان قاسيمووا
Azerbaijan's First Ballerina, Gamar Almaszade
Opera Singer, Khuraman Gasimova
Aziza Mustafa Zadeh: Jazz, Mugam, Essentials of My Life
All Eyes On Aziza
The Oriental Princess of Jazz

دب- مد- گؤزه لليك

Modeling and Fashion in Azerbaijan
ريتا جبلى
نيگار طاليبووا

ورزش-ايدمان

Azerbaijani women and Circus Life

سايتهاى پروين اعتصامى

 
<$BloThursday, November 27, 2003
يوسف عزيزي بني طرف

زن عرب خوزستانی؛ قهرمان و قرباني
یک تابلو

دختران عرب
گل خنده های چهره خسته زمین
بر بال زخمی عشق
کرانه های حریر را می نوردند
سبزه اختران کهکشان سموم
با افول خیمه های خونی شب
همراه با نوای روشن شبگیر
چو پرده ای از ترانه های کار و آب و آفتاب
بر زمینه های جنگ و رنگ
در چشم و گوش خاک
گسترده می شوند

ی.ع. بنی طرف 7 / 6 / 1361 اهواز- روستای عنافجه

اشاره


مردم عرب خوزستان در سال های اخیر هر از چندی در معرض توجه رسانه ها و نهادهای مطبوعاتی داخلی و خارجی وسازمان های حقوق بشر قرار می گیرند. و هر طرف وهر کس وناکسی هم از ظن خود یارشان می شود. سخنان خانم میر بک مشاور امور زنان استاندار خوزستان درباره زنان عرب خوزستان نیز از این مقوله خارج نیست.


من پیش از پرداختن به این سخنان لازم می دانم، بعدهای مختلف قضیه را بشکافم. هم چنین باید بگویم زنان عرب لایه ای گسترده از جامعه عرب خوزستان و این نیز یخشی ازجامعه بزرگ ایران است واین مجموعه های انسانی تاثیری جدلی بر یکدیگر دارند.


اصولا وضع و سرنوشت زن عرب را نمی توان جدای از سرنوشت مردم عرب خوزستان بررسی کرد. یعنی هرگونه داوری در باره زنان عرب وشرایط زندگی شان بدون بررسی شرایط اجتماعی، فرهنگی و تاریخی خلقشان ما را به نتایجی اشتباه می کشاند. ضمنا در بررسی وضع آنان باید شرایط عینی و ذهنی زندگی آنان وارتباطشان با قومیت مسلط را در نظر داشته باشیم.

وضع اجتماعی


زن عرب خوزستانی در سرزمینی می زید که خورشیدش، خاک را می سوزاند وگل و گیاه وسبزه تا سیزده فروردین بیشتر دوام ندارد. زن در این فضا زود می پژمرد وبر بسیط طبیعتی که بخشنده است گرفتار سرنوشت بغرنجی می شود که خواست او نیست. تاری تنیده از پیشداوری ها و سنت های نابه هنجار.


زنان عرب خوزستانی یکی از سخت کوش ترین زنان میهنمان به شمار می روند. آنان در روستاها و حاشیه شهرها، در سنین پایین روانه خانه شوهر می شوند. شیردوشی، پخت وپز، بچه داری، شوهر داری، رختشویی، کارشاق باغ و مزرعه وچرداق، حمل آب ازچاه یا نهر یا رودخانه ومشارکت در بنای خانه های مسکونی گِلی یا بلوکی، از جمله کارهایی است که از بام تا شام، روز زن روستایی را می آکند. به اینها باید تیمار بزرگسالان وبیماران را نیز اضافه کنیم والبته بچه داری به معنای نگهداری میانگین 7- 8 بچه در هر خانه است.


زن روستایی عرب در طبیعت طاقت فرسا و سنت های طاقت فرساتر زندگی نمی کند؛ بلکه فقط زنده است، زجر می کشد وتنها امیدش فرزندانش هستند که در سالخوردگی - اگر به آن سن برسد- تکیه گاهش باشند.


از دیدگاه منطق عشایری که سایه شوم خودرا همچنان بر روستاها وحاشیه شهرها گسترده است، از زمان جاهلیت تاکنون پیوند دختر عرب را با پسر عمویش درآسمان ها بسته اند واین در نظام کهن سال عشیره ای یعنی اعطای حق به پسر عمو یا پسر پسر عمو - یا هرکس که در این مدار جای می گیرد- تا مالک رقاب یا درواقع صاحب اجازه ازدواج دختر باشد. بی اجازه عمو یا پسر عمو یا بستگان پدر، دختر حق ندارد با کسی ازدواج کند واین در قاموس قبیله کفر شمرده می شودوکیفرش، دعوا و جدال و آتش افروزی و گاهی قتل است. کافی است پسر عمو به خواستگار غریبه یا حتا پسر دایی اخطار کنند واو اصرار ورزد، ولو پدر ومادر دختر هم موافق باشند، خون به پا خواهد شد، مگر این که ریش سفیدان وسیدان پا پیش نهند. عموزادگان در این عرصه حق وتو دارند و بی رضایت آنان هیچ دختر عمویی نمی تواند ازدواج کند. گاهی شده پسر عمو قدری انعطاف نشان می دهد و دربرابر اخذ مبلغی - اغلب گزاف- از پدر یا خواستگار دختر، خودرا کنار می کشد واجازه ازدواج با غیر از خاندان را توشیح می نماید. وگرنه پسرعمو حتا اگر زن هم داشته باشد حق دارد دختر عمو را به عنوان "هوو" در گرو خود داشته باشد واین به ویژه در میان خانواده های شیوخ و موالی بسیار معمول است؛ چون اصولا دختر به غیر از شیوخ و موالی نمی دهند. آنان بارها دختری با تحصیلات دانشگاهی را مجبور کرده اند تا با پسر عمویی بی سواد یا با تحصیلات پایین یا دارای شغلی بسیار پایین تر از شغل دختر ازدواج کند. پاسداران این آیین غیر انسانی از این بابت دغدغه ای به خود راه نمی دهند چون تاکیدشان بر اجرا و تداوم این رسم جان سخت جاهلی است. البته دیری است که برخی از شیخ زادگان این سنت برتری جویانه را زیر پا نهاده اند واز غریبه و غیر شیوخ زن می گیرند وزن می دهند. " نهوه" واژه ای است که به این سنت مندرس اطلاق می شود. پیداست که این واژه از " نهی" می آید. دایره عمل این سنت - همان گونه که گفتم- مختص کسانی است که در روستاها زندگی می کنند یا با ذهنیت روستایی در شهرها به سر می برند و به ندرت آن را در محله هایی می بینیم که بیش از شصت سال سابقه شهرنشینی داشته باشند.


اعطای زن به عنوان "هدیه" به بازماندگان شیخ یا مولا یا بزرگ عشیره یا اجبار زن از یک عشیره به ازدواج با فردی از عشیره دیگر به عنوان دیه عشایری مقتول آن عشیره - که "فصلیه" نامیده می شود- جزو سنت هایی است که درحال اضمحلال اند وبه ندرت در جامعه عرب خوزستان دیده می شوند.


افزون بر روستاها، ما زنان عرب را در کسوت کارگری درکارخانه ها وموسسات خدماتی شهرهای بزرگ همچون اهواز و آبادان و خرمشهر می بینیم. البته حضور آنان در بیمارستان ها بیش از کارخانه هاست که اساسا نیاز به تخصص دارند. اما در شهرهای کوچک و بزرگ خوزستان اغلب دست فروشان پیاده روها - اعم از ماهی فروشان، سبزی فروشان وخرده ریز فروشان- از زنان عرب اند. این زنان واژبخت به لایه ای تعلق دارند که می توان آن را مادون پرولتاریا نامید. آنان که بازار نادری وعامری و بیست وچهار متری اهواز یا بازارهای شادگان و دشت آزادگان و آبادان وخرمشهر وشوش و خلف آباد ود یگر شهرهای استان را دیده اند به این مساله واقف اند. اینان وقتی از کارهای بیرون فارغ می شوند، کارهای سخت وبی مزد خانه، انتظارشان را می کشد. والبته بچه داری در این جا به معنای میانگین هفت تا هشت بچه در هر خانه است. زن عرب خوزستانی در هنگام پیری نیز سرنوشت روشنی ندارد؛ چون اغلب زنان عرب بیمه نیستند ودر سالمندی – به ویژه در شهرهای بزرگ - با مشکلات فراوانی روبه رومی شوند. این قضیه در شهرهای کوچک که روابط عاطفی وخانوادگی قوی تر است کمتر به چشم مي آید.


از بررسی اشتغال زنان عرب در بیرون از خانه مشخص می شود که آنان نقش اقتصادی و اجتماعی گسترده ای دارند والبته همچون مردان عرب - اغلب- اجبارا به کارهای کم تخصص یا فاقد تخصص اشتغال دارند واز نظر هرم اجتماعی در پایین ترین طبقات و لایه های اقتصادی و اجتماعی جامعه شغلی استان خوزستان جای می گیرند. البته زن عرب همان گونه که در باغ های حمیدیه و رامهرمز وکشتزارهای شوش وعنافجه و شعیبیه وشرکت نفت فعال است در دانشگاه ها و بیمارستان ها ومطبوعات و دوایر دولتی نیز دوشادوش مردان کار می کند. پزشک است و مهندس و دبیرو هنرمند وحتا مغازه دار. ولی نسبت به جمعیت این قوم، این نسبت بسیار پایین است. درواقع اقلیت قدرتمند سیاسی واقتصادی وعمدتا مهاجروغیر عرب شهرهای بزرگ خوزستان، بیشتر مشاغل تخصصی مربوط به زنان- از کارگری صنعتی و کارمندی گرفته تا مشاغل بالاتر- را به عهده دارند.


در این جا نیز ستم قومی (ملی) آشکارا چهره کریه خودرا نشان می دهد.


ضمنا باید توجه داشت که وضع زنان وتبعیضی که بر آنان درجامعه ایران می رود بر زن عرب خوزستانی نیز اعمال می گردد؛ چون خواهی نخواهی تابع نظام قضایی و حقوقی ایران وقوانین مربوط به آن است.


ما بارها جمله "فروپاشی اجتماعی" را از زبان جامعه شناسان وسیاستمداران کشورمان شنیده ایم که دلالت آن را در وضع کنونی جوانان، زنان و قومیت ها جستجو می کنند. مطبوعات - وتا همین چند روز گذشته - بارها صحبت از میزان بالای خودکشی زنان در استان هاي ایلام وکرمانشاه و گلستان کرده اند. نیز اخیرا معاون سازمان بهزیستی از فشارها وازدواج های اجباری دختران در کردستان صحبت کرد که در مطبوعات درج گردید. این بدان معناست که زنان کشورما با مشکلات خاصی روبه رو هستند که البته این مشکلات در استان های قومیت نشین یعنی کردستان و کرمانشاه و ایلام (کرد و لرنشین) ، گلستان (ترکمن نشین) و زنجان (ترک نشین) و خوزستان(عرب نشین) شدت بیشتری دارد.


ضمنا فراموش نکنیم که جنگ ایران وعراق بختک سیاهی بود که هشت سال تمام زندگی زن عرب خوزستانی را در چنگال خونین خود فشرد. زن، پدر وفرزندان از روستای سعیدیه بستان تا چویبده آبادان، خانه های ویران را ترک کردند وآواره دیگر شهرها شدند.


زن عرب در این مدت با هر بمباران دشمن، مختصر بار وبنه خودرا می بست و همراه سایر اعضای خانواده - والبته با مسوولیتی دوچندان- خانه و کاشانه و کشتزار را به امان خدا رها می کرد تا شاید خود و جگرگوشگانش را نجات دهد. واین کار نه یک روز ودو روز یا یک سال و دوسال بلکه هشت سال تکرار شد. چه بسیار زنان و کودکانی که در این بمباران ها و گلوله باران ها کشته شدند وداغی بر دل مادرانشان گذاشتند؛ داغی داغتر از تازیانه خورشید. در واقع بار اصلی جنگ را خوزستانی ها – وبه ویژه – عرب ها تحمل کردند.


مردم خوزستان همچنان از آثار ویرانگر این جنگ رنج می برند واین استان هنوز جایگاه پیشین خودرا نیافته و جزو عقب مانده ترین استان های کشوراست. ویرانی های جنگ هشت ساله فقط مادی نیست ومحدود به ساختمان و خانه و کارخانه ورودخانه وپل ونظایر آنها نمی شود بلکه شامل آسیب های روحی و روانی است که خودرا در میزان بالای جرم و جنایت و اعتیاد و بیکاری و طلاق ومرگ ومیر ناشی از بیماری های شیمیایی و سکته وسرطان وسقط جنین نشان می دهد. بنا به اظهارات یکی از پزشکان اهوازی، بسیاری از زایمان ها در دوره جنگ به شکل غیر طبیعی صورت گرفته که سقط جنین های گسترده و تولد نوزادان ناقص وغیر طبیعی پیامد آن بود واین امر تا سال ها پس از پایان جنگ نیز ادامه یافت. بی گمان عوارض روانی و جسمی ناشی از این جنگ ویرانساز تا نسل ها وسال ها، مردم را رنج خواهد داد. میدان های گسترده مین در خوزستان همچنان جان بی گناهان را درو می کند ودر این عرصه فرقی میان زن ومرد نیست.


من در نوشته هایم بارها به این موضوع اشاره کرده ام و گفته ام که نسبت سرقت و قتل و اعتیاد و شمار خلافکاران و زندانیان در خوزستان در خوشبینانه ترین حالت چندین برابر مشابه آن در استان های فارس نشین است که برخی از آنها جمعیتی به مراتب بیشتر از استان خوزستان دارند. درواقع ریشه اصلی این مشکلات در ستم قومی و ریشه های فرعی اش در پیامدهای جنگ دارد.


مسوولان قضایی و سیاسی استان خوزستان بارها درباره نسبت بالای ناامنی و دیگر ناهنجاری ها و آسیب های اجتماعی در استان خوزستان صحبت کرده اند که ذکر آنها هفتاد من مثنوی می شود. اما آنان به ندرت درباره علل وریشه های این موضوع سخن رانده اند. متاسفانه سهم عرب های عقب نگه داشته شده در این آمارها بالاست. من در این جا فقط به یک خبر در روزنامه جمهوری اسلامی مورخ 13/8/82 اشاره می کنم و می گذرم. خبر می گوید: " دو اعلامیه با امضای خانواده معظم شهدا وامت حزب الله در خصوص نگرانی مردم خوزستان از وضعیت نا امنی وسرقت مسلحانه بخصوص در شهر اهواز در نماز جمعه هفته قبل اهواز توزیع شد. در یکی از این اعلامیه ها خطاب به استاندار خوزستان گفته شده است: متاسفانه هرج ومرج و غارت وچپاول در در خوزستان بیشتر از هر نقطه دیگر به چشم می خورد که سوزندگی آن جان دل را می سوزاند و حقا بر استاندار محترم است که به عنوان اولین فرد مسئول استان به این نابسامانی پایان دهد وزنگ امنیت را در استان به صدا در آورد.آقای استاندار چگونه است که این همه قتل وغارت وناامنی در جامعه وجود داشته باشد ولی دستگاه سیاسی و امنیتی استانداری هنوز نتوانسته است راه و چاره ای برای این معضل بیندیشد؟" طبق آماری که یکی از نمایندگان اهواز در مجلس شورای اسلامی در اختیارم گذاشته است نشان می دهد از کل 7200 زندانی خوزستان 6500 نفر آنان عرب هستند که حدود 42000 خانواده وابسته به این زندانیان هستند. این نشان می دهد که بیش از 90 درصد از زندانیان زندان های استان خوزستان عرب هستند که شماری از آنان را زنان تشکیل می دهند.


درشهر اهواز حدود 22000 دستفروش وجود دارد که بخشی از آنان را - همان طور که پیشتر گفتم- زنان عرب تشکیل می دهند.


به ضرس قاطع می توان گفت که 98 درصد این دستفروشان،عرب هستند. اگر به رقم 80000 نفرعرب روستایی که بر اثر طرح عرب برانداز توسعه کشت نیشکراز زمین آباء واجدادی شان کنده شدند و آواره وحاشیه نشین کلان شهری مثل اهواز گشتند در خواهیم یافت که چرا این همه دست فروش ومعتاد وبیکار عرب در این کلان شهر به سر می برند.


طبق همین آمارها 35000 معتاد در استان خوزستان وجود دارند که 27000 نفر آنان عرب هستند واین به معنای آن است که عرب های بومی این استان بیش از 77 درصد از معتادان را تشکیل می دهند.

وضع فرهنگی


من در مقاله "قومیت ها و توسعه در ایران" از نسبت ترک تحصیل دانش آموزان عرب خوزستان به میزان 33 درصد در ابتدایی، 50 درصد در مرحله راهنمایی و 70 درصد در مرحله دبیرستان سخن گفته ام. بی گمان دختران نسبت بالایی از این آمارها را تشکیل می دهند.


در دهه چهل شمسی در دبیرستان نظام وفا- که بزرگترین دبیرستان دخترانه آن زمان اهواز به شمار می رفت - از 2000 دانش آموز دختر فقط حدود 20 نفر آنان عرب بومی بودند؛ یعنی فقط یک درصد. تازه در آن هنگام شمار مهاجران غبر عرب در اهواز به مراتب کمتر از امروز بود. پس از انقلاب بهمن 57 و گسترش طبقه متوسط بر شمار دانش آموزان دختر عرب در اهواز افزوده شد که حدس می زنم اکنون چیزی در حد 30-40 درصد کل دانش آموزان دختر باشد. البته این خود نتیجه تحولی است که طی سی – چهل سال اخیر پدید آمده اما هنوز تا نسبت 70 درصد (میزان جمعیت عرب های شهر اهواز) راه طولانی درپیش است.


به این آمارها توجه کنیم:


* 6،6% ظرفیت بزرگترین دانشگاه خوزستان یعنی دانشگاه شهید چمران اهواز در اختیار 66% از جمعیت بومی (عرب) خوزستان است.


* سهم 5% از جمعیت کل کشور- یعنی سهم عرب های خوزستان- فقط 0،15% (پانزده صدم درصد) از ظرفیت تحصیلات دانشگاهی کشور است. یعنی از هرده هزار دانشجوی ایرانی فقط 15 نفر آنان عرب خوزستانی هستند ( توجه کنیم که دربرابر هر 10000 نفرایرانی بیش از 2300 نفر دانشجوی فارس زبان داریم).


* 66% از جمعیت بومی خوزستان – یعنی عرب ها- 4،7 % از مطبوعات استان را به زبان خود منتشر می کنند (یک ماهنامه عربی- فارسی صوت الشعب دربرابر 21 نشریه فارسی که اخیرا به مدت 8 ماه به علت عدم حمایت مالی دولت، تعطیل بود).اگر مطبوعات سراسری فارسی را در نظر بگیریم، این نسبت به زیر صفر می رسد. درمقابل 34% جمعیت غیر عرب استان 95% مطبوعات خوزستان را به زبان فارسی منتشر می کنند. تازه ما در این جا اصل 15 قانون اساسی را داریم که بر حق قومیت ها در نشر مطبوعات به زبان هایشان تاکید دارد و درروزگار شکوفایی مطبوعات آقای خاتمی به سر می بریم.


* در کل شهر اهواز- با 70% جمعیت عرب - یک ناشر کتاب های عربی وجود ندارد یا به عبارت دیگر به آنان مجوزاین کار را نمی دهند.


بسیاری از زنان عرب خوزستان چه در شهرهای بزرگ و چه کوچک، فارسی نمی دانند یا درواقع بی سوادند چون امکان تحصیل - نه به زبان مادری نه به زبان فارسی- را نداشته اند. در روستاهای عرب نشین نسبت بی سوادی زنان بیداد می کند و می توان گفت حدود 90 درصد از زنان عرب خوزستانی بیش از 35 سال بیسوادند. این نسبت میانگین در شهر اهواز به 95 درصد ودر شادگان به حدود 100 درصد می رسد. اما میانگین نسبت بی سوادی در میان زنان عرب خوزستانی کمتر از 35 سال به 65 درصد می رسد. این بدان معناست که فقط 35 درصد زنان عرب خوزستان فارسی می دانند.


* زنان عرب در خوزستان هیچ گونه نهاد یا سازمان صنفی یا مدنی خاص خودرا ندارند. نهادهای موجود که عمدتا دولتی وشبه دولتی و توسط زنان فارس اداره می شوند – هرچند خوب هم باشند – نمی توانند هیچ گونه ارتباطی با زنان عرب برقرار کنند. چون هم زبان و هم فرهنگشان باهم تفاوت دارد. از سوی دیگر نهادهای مسوول حاضر نیستند در این زمینه به هیچ زن عرب اجازه فعالیت مدنی بدهند. در این جا بد نیست به یک تجربه شخصی اشاره کنم. خانم فریبا عذاری – دانشجوی کنونی فوق لیسانس ودبیر عرب اهوازی- هفت سال است که در پی اخذ مجوز یک نهاد مدنی براي زنان عرب به نام "مجمع النساء العربیات" است. او در این هفت سال تقریبا همه درها را کوبیده است وحتا یک بار قضیه را با آقای خاتمی درمیان گذاشته اما درخواست وی همچنان درهزار توی میزها و کشوهای استانداری خوزستان ووزارت کشور خاک می خورد. به او می گویند که واژه عرب را از انجمنش بردارد و فعالیت خودرا محدود به زنان عرب نکند. این را به موسسان حزب الوفاق و دیگر افرادی که خواهان تشکیل انحمن های ادبی یا فرهنگی هستند نیزمی گویند. خانم عذاری به این مسوولان گفته است که زنان غیر عرب الی ماشاءالله سازمان وانجمن ونهاد خاص خودرا دارند، آن چه وجود ندارد نهاد مدنی ویژه زنان عرب است که بازبان و ادبیات و فرهنگ خودشان با آنان تعامل نماید تا بتواند با کار جمعی و مدنی بر رفتارآنان تاثیر بگذارد. احتمالا درخواست های مشابه دیگری نیز در این زمینه وجود دارند که هیچ گونه ترتیب اثری به آنها داده نشده است.


البته درسال های اخیر ما شاهد مشارکت فعال تر مردان وزنان عرب خوزستانی به ویژه در عرصه های فرهنگی و اجتماعی هستیم. درسال 1381 سه زن عرب خوزستانی در صدر لیست 9 عربی بودند که به عضویت شورای شهر اهواز انتخاب شدند. در همین سال حدود 1400 دانش آموخته عرب از دانشگاه های استان داشتیم که بیش از پنجاه درصد آنان دختر بودند. این نسبت البته در قیاس با جمعیت عرب های خوزستان بسیار پایین است اما نشانگر کوششی است که زنان و مردان این قوم برای جبران عقب ماندگی های تحمیلی انجام می دهند.


وقتی ما از ویژگی های قومی مردم عرب خوزستان صحبت می کنیم به پاره ای از آداب ورسوم مندرس نیز نظر داریم که قید وبندهای سنگینی را بر زن عرب تحمیل می کند. از مهمترین این سنت ها " نهوه" است.


وسخنی نیز با خانم میربک


من البته با خانم پری میربک دراین نکته موافقم که زن عرب – وبلکه کل مردم عرب خوزستان – دچار نوعی عقب ماندگی فرهنگی و اجتماعی هستند، اما آیا ایشان و امثال ایشان که هر از گاهی در فیلمی یا مصاحبهای یا مقاله ای این مساله را مطرح می کنند از خود پرسیده اند که مسوول این عقب ماندگی کیست؟


من با آمارهای ایشان در زمینه قتل های ناموسی موافق نیستم چون با نوعی اغراق همراه است و تجاوز با محارم را کاملا تکذیب می کنم. درواقع ما شاهد نوعی تناقض گویی در صحبت های ایشان هستیم: از یک سو می گویند در یک طایفه طی دوماه 45 زن و دختر کشته شده اند و از سوی دیگر اظهار می دارد که به محارم خود تجاوز می کنند. اگر این مردمان تا این حد تعصب ناموسی دارند که به خاطر کوچکترین بهانه ای زنان را می کشند، چگونه خود به محارمشان تجاوز می کنند. رسمی که هیچ گاه در میان اعراب نبوده است ونیاکان همینها بودند که در صدر اسلام این آیین زشت را که در ایران عصر ساسانی رایج بود، برداشتند وازدواج با محارم را تحریم کردند. ضمنا اگر میانگین قتل 45 زن در یک طایفه – ونه حتا عشیره و قبیله که بزرگترند- را درست بدانیم، باید در عرض دوماه و باوجود بیش از 300 طایفه شاهد قتل 12500 زن ودختر عرب و طی یک سال 75000 زن عرب در خوزستان باشیم. اگر چنین چیزی صحت داشته باشد باید به حال وروز کشورمان و ثروتمندترین (وفقیرترین) استانمان وبه حال و روز دولت و قوه قضاییه زار زار گریه کنیم. این آمارها البته عاری از صحت است وپارامترهای دیگری جز کشف حقیقت در ارایه آنها دخالت دارند.من در این جا قصد کالبدشکافی شخصیت و گرایش های سیاسی ایشان را ندارم که بحثی طولانی است. فقط من نقطه مشترکی می بینم میان این خانم و دیگر کسانی که هراز گاهی با بزرگنمایی برخی پدیده ها می کوشند عقده های تاریخی، جغرافیایی و قومی خودرا برسر این قوم ستمدیده خالی کنند. البته این گلایه از استاندار خوزستان هم هست که آیا در میان زنان تحصیلکرده عرب خوزستانی هیچ کس وجود ندارد که صلاحیت مشاوربودن ایشان در زمینه مسایل زنان عرب را داشته باشد باشد و خانمی را برای این کار تعیین کند که نابومی ونآشنا با زیر وبم مسایل عرب های خوزستان است.البته این عادت همه استانداران و مسوولان کشوری در دهه های گذشته بوده واختصاص به استاندار کنونی این استان ندارد. آیا این نشانگر نوعی عدم اعتماد یا بدگمانی مسوولان نسبت به هموطنان عربمان در خوزستان نیست؟


آماری که روز 17/8/82 از سوی آقای سهراب بیگ مدیر کل دادگستری خوزستان در مسجد تقوای اهواز اعلام شده نشانگر کاهش نسبت قتل های ناموسی در استان خوزستان طی 15 سال اخیر است.


گفتنی است که آمارهای رسمی اعلام شده توسط ایشان مربوط به همه قومیت های ساکن خوزستان است.


سال فقره قتل ناموسی
1368 56
1381 28
1382 13


ایشان گفتند 85% قتل ها متعلق به دوشیزگانی است که برحسب تهمت یا شک وشبهه به قتل رسیده یا قربانی کشمکش های طایفه ای و عشیره ای بوده اند.


البته نهادهای مدنی و سیاسی نظیر حزب الوفاق و روشنفکران و روحانیان آگاه عرب وغیر عرب خوزستان، طی سال های اخیرمبارزه گسترده و آگاهی بخشی را علیه این گونه سنت ها انجام داده اند که بی تاثیر نبوده است. اما برای ریشه کنی اساسی آنها نیاز به اقدامات اساسی و برداشتن موانع از سرراه مردم عرب به طور عام و زنان عرب به طور خاص است. به گمان من می توان وباید این اقدامات اساسی انجام گیرد زیرا این رفتارها ذاتی عرب های خوزستان نیست. اینان براثر شرایط تاریخی وسیاسی خاصی در چاله عقب ماندگی اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی افتاده اند. این عقب ماندگی به آنان تحمیل شده است واگر این شرایط تغییر کند این عقب ماندگی ها نیز رفع می شود یا از شدت آن کاسته می شود.


متاسفانه براثر سیاست های تبعیض آمیز 80 سال گذشته، مردم عرب خوزستان که بیش از 3 ملیون نفر جمعیت دارند - و نیمی از آن را زنان تشکیل می دهند- هم از هموطنان فارس و هم از هم زبانان عرب خود درکویت و امارات و قطر وعراق عقب ماندند. 80 سال پیش کویت وامارات وقطر از بافتی عشایری برخوردار بودند وهنوز هم هستند اما نسبت جرم و جنایت وقتل های ناموسی در این کشورها درقیاس با خوزستان بسیار کمتراست. فرزانگان، دلیل آن پیشرفت و اسباب این پسرفت را در می یابند ونیازی به باز کردن قضیه نمی بینم.


بی گمان برای کاهش بی سوادی در میان زنان (ومردان) عرب نیاز به اجرای اصل 15 قانون اساسی است. یعنی تدریس زبان مادری وقومی شان در دوره ابتدایی.


هم چنین برای تغییر ذهنیت و رفتار و کردار مرد عرب خوزستانی به ویژه در روستاها وحاشیه شهرها نیاز به کار فرهنگی هست. من باز هم تکرار می کنم باید به روشنفکران عرب – اعم از زن ومرد- اجازه دهیم با توده های مردم تماس داشته باشند واین کار جز از طریق نهادهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی و نهادهای خاص زنان عرب انجام نمی شود. نقش نهادهای فرهنگی عربی در محله ها و روستاها را نباید فراموش کرد. باید مطبوعات بیشتری به زبان عربی برای ارتقای فرهنگ و مبارزه با خرافات و سنت های مندرس منتشر شوند. این مطبوعات باید همچون مطبوعات فارسی از حمایت دولت و وزارت ارشاد برخوردار باشند.


ایجاد گروه های هنری عربی – موسیقی و تآترونظائر آنها – می تواند در جهت فرهنگ سازی و تلطیف احساسات مردم ایجاد و حمایت شوند. چیزی که متاسفانه اکنون دراداره کل ارشاد استان انجام نمی گیرد. البته اين نقد به خود روشنفكران عرب خوزستان نيز هست كه دختران، خواهران و همسران خودرا بيش از بيش وارد فعاليت هاي اجتماعي و فرهنگی کنند ومانع معاشرت آنان با برادران عرب روشنفکرشان نشوند. ما این را باید حتی در زندگی اجتماعی ومیهمانی های خانوادگی نیزرعایت کنیم.


ابتکار حزب الوفاق در مشارکت زنان عرب در کنگره اخیر حزب را باید به فال نیک بگیریم اما به نظر من به جای دو نفر از کل 120 نفر شرکت کننده باید نصف یا حداقل سی – چهل زن عرب در این کنگره شرکت می کردند.


در نهایت باید گفت زن عرب خوزستانی که قهرمان عرصه های محتلف کار در خانه و بیرون خانه و باغ و کشتزار وکارخانه است، گاهی قربانی تعصبهایی می شود که ناشی از عقب ماندگی های تحمیلی است ومن هیچ شکی ندارم که این تعصب ها - و جنایت های ناشی از آن- با میزان عقب ماندگی ها نسبت مستقیم دارد.

posted by <$BloThursday, November 20, 2003


Sefika Gaspirali Ve Rusyada Turk Kadin Hareketi (1893 - 1920)
Sefika Gaspirali And Turkic Women Movement In Russia (1893 - 1920)


by Dr. Sengul Hablemitoglu And Dr. Necip Hablemitoglu
Published and distributed by SOTA, 1998
ISBN 975-97903-3-1
The book is written in Turkish.
672 pages, with 60 plates, 180 pages documents (facsimiles), index, bibliography


Who is Sefika Gaspirali (1886-1975)?

Sefika Gasprali is:


the daughter of Ismail Gaspirali, the famous newspaperman, teacher, politician, reformist and the leader of the movement which made possible the awakening of the Turk peoples
the leader of the Turk Women movement in Russia in the 20th century
the editor of the first feminist journal Alem-i Nisvan (Women's World)
the wife of Nesip Yusufbeyli, a Prime Minister of Azerbaijan Democratic Republic
a member of the Crimean Kurultay (Parliament), representative, and teacher n and administrator of anaokullari (Crimean Schools).
Yes, she is this multi-faceted and colorful.


This book is not only about her life, but also about a period of her life which is least known. The book tells the story of the Muslim Turk* women, bereft of education, and who for centuries were virtually imprisoned in their homes and behind their veils, and their awakening, education, organizations, and their politicization during the late 19th and early 20th centuries


Sefika Gaspirali and the Turk Women's Movement in Russia is a drama about women who besides being bereft of basic human rights and freedoms, were daily subjected to abuse and even forced to sell their children to churches because of famine; it is about a part of humanity who despite being a part of an exploited and suppressed minority, and who despite all these disadvantages still managed to start a movement earlier than that of similar types in many western countries, and about a movement that became a political feminist force.


Importance of the Book:


We are familiar with Necip Hablemitoglu's 1997 book about the Turk Congresses in Tsarits Russia. It was based on the archives of Ismail Gaspirali whose work was intended to fulfill the need in Turkey of researchers for knowledge of the Turco-Muslims of Russia. The book is an extremely important addition to the literature of the Turco-Muslims of Russia, in ways similar to the book on the Tsarist Russia's Turco-Muslim congresses.


Aside from being the first research on Turk feminist history, the glossary and the references are those that cannot be found elsewhere, since they are documents given to Necip Hablemitoglu by Sefika Gaspirali from the archives of Ismail Gaspirali, and thus are being made available to researchers for the first time.


After seeing the quality of this book, Some is more cognizant now that Ms. Gaspirali made the right choice in entrusting her family's works to Necip and Sengul Hablemitoglu; the scholarly world and the Turkic world can be justifiably proud. In an era in which archives are being plundered and sold to the West for money, the existence of such people creates a feeling of hope for the future.


The masterpiece prepared by Sengul and Necip Hablemitoglu, created in the recent past which saw the dissolution of the Soviet Union, consisting of 60 photographs and 77 original documents and addenda, is a priceless and unique contribution to the scholarship of not only the Turco-Muslims of Russia, but also to the history of women's movement, to the political sciences, to the history of Turkistan and the Caucasus, and even anthropology; it is something that everyone who is interested in ..... should have in his library. It is valuable for even those who might want it for general cultural knowledge.


(*) refers to the peoples of Turkic ethnicity of Tsarist Russia. In other words it refers to the Crimean Tatars of Ukraine, Tatars of Russia, peoples of Azerbaijan and Turkic speaking peoples of the North Caucasus and Central Asia.


TABLE OF CONTENTS:
Introduction
Chapter 1. The life, family, and cultural mileu of Sefika Gaspirali
Chapter 2. The birth and evolution of Turk women's movement
Chapter 3. The 1917 Revolt, and the era of rapid change in the feminist movement
Chapter 4. Sefika Gaspirali and the Women's Movement in the Crimea BCE
Chapter 5. Sefika Gaspirali and the Invasion of Crimea (1918-1919) BCE
Chapter 6. The First Stop in the flight from death, Azarbaijan (1919-1921) 273-288 BCE
Chapter 7. The Last Stop in the Thousand Deaths, Turkey (1921-1975)
Last Word
Endnotes CE
Bibliography
Photos
Documents:
Various facsimiles, and transcriptions of documents in Turkish (arabic script) Russian and Turkish translations. e.g.
Motions accepted at the All-Russia Women's Congress, 24 April 1917
Charter of Muslim Women
Muslim Alliance Program, Petersburg, 10 April 1906


--------------------------------------------------------------------------------

TO ORDER THIS BOOK...


The book is published by SOTA. The price is $60.00 + $10 postage and handling. For ordering contact SOTA or fill in next form.

posted by <$BloWednesday, November 19, 2003



چينار بويلوم

نويد آذربايجان- اورميه

مدينه گولگون



چينار بويلوم زامان سنله دوز دئمير،
ساغدان ، سولدان گلن سئله‌ نه دئييم،
سن دؤزورسن ، دؤزمز نه داش ، نه دمير،
فلك قالخيب بمدن زيله ، نه دئييم.

***

دميره باخ ، سويوق ، سويوق دؤيولور،
دميره باخ، نه سينير ، نه اگييلر ،
بعضن سلام ، ساغ اول ديلده دئييلر ،
عؤمروموزده گئچير بئله نه دئييم.

***

ساچلاريندا بو يوللارين گوموشو،
نيسگيلي‌نين نه سايي‌وار ، نه ياشي ،
سن چكيرسن فيل چكمه‌ين بو داشي ،
چوخمو يول وار او منزيله ، نه دئييم .

***

هئچ بيلميرم ايللر بيزه نه وئردي ،
هاردا اولدوق اوردا حسرت گؤيردي ،
چينار بويلوم هارا يازيم بو دردي ،
واقتسيز گئچن آيا ، ايله نه دئييم.

***
كروانيني سوروب گلير پاييزدا ،
خزل ـ خزل عؤمور گولور پاييزدا .
بو خزللر هئي تؤكولور پاييزدا ،
قونور اوزه ، قونور تئله نه دييم.

***
چينار بويلوم نييه داشمير صبريميز،
لاپ حئيرته گتيرميشيك صبري بيز،
نه ناغيليق ، نه حئكايت نه ده سؤز،
بو ناغيلي بيله ـ بيله نه دئييم.

***

اللرينده قابار ـ قابار ناخيش وار،
بو قابارلار عؤمروموز ناخيشلار،
بيزي سسلر او زيروه‌لر ، يوخوشلار،
گئديله‌سي يول وار هله ، نه دئييم.

***

چينار بويلوم بو پاييز دا عؤموردو ،
گل سورماياق طالع بيزه نه وئردي ،
سئوگي وارسا ، سئونلرين نه دردي ،
قوجالاريق آيا ، ايله نه دئييم.
بيز چيخماساق بير گون يولا نه دئييم

posted by <$BloMonday, November 10, 2003 Azerbaycan Qadını: Bir ömür yolu
Aida İmanquliyev:ilk Azerbaycanlı qadın erebşünas

Meryem C


Bugün öz elmi savadı, necibliyi, gözelliyi, qayğısıyla qelblere yol açan qadınlardan söhbet açmaq isteyirem. O qadınlar ki, xeyri şerden ayıra bilen, dünyanı felsefi baxışları ile qiymetlendirmeyi bacaran, ömrü boyu insaniyyetin qlobal problemlerinin hellini tapmağa çalışan qadınlardan. O hem böyük elmi savada malik olan, hemde dini keyfiyyetlere yüksek qiymet vermek bacarıqına malik idi.


Bu qadın Aida İmanquliyeva'dır. O indi dünyasını deyişib, Haqq dünyasına qovuşub. O dünyaya ki, orada özüne ebedi rahatlıq tapıb. Ömrünü kitablara, yaradıcılığa serf eden bu qadın, hemde qayğıkeş ana olmaqla, necibliyi ile de seçilirdi.


İnsan doğulur, yavaş- yavaş böyüyür. Hemde öz taleyinden xebersiz böyüyür. Gelin e'tiraf edek ki, her birimiz taleyin sürprizlerinden bir az da olsa qorxuruq. Amma Aida xanım her gün özünde ve insanlarda bir keyfiyyet açmaq bacarığına malik olan alim idi. Ömür heyatı, elmi ve yaradıcılıq fealiyyeti ile yaxından tanış olduqca, haqqında xatireleri dinledikce gözlerimiz önünde bütün ömrümün me'nası hardasa qelblerde, ağıllarda qırılan heyatın, sınan ışığın yeniden bir birine calanıb heyatın bütövlüyünü, davamlığnı temam etmek olan xeyirxah, necib ve mütefekkir bir insan obrazı yaranır. Aida İmanquliyeva'nın bütün elmi bedii yaradıcılığı, ictimai fealiyyeti de bu bütövlüye, vehdete can atan xarakterin ifadesi olmuşdur. Belkede mehz ele bu xarakterin ifadesidir ki, xalqımızın tarixinde ilk Azerbaycanlı qadın erebşünas- elmler doktorundan bu böyük alim öz heyatı xalqımızın tarixinin, enenelerinin minillik derin köklere bağlı olduğu şerq medeniyyetini ve edebiyyatını öyrenmeye serf etmiş ve özünün şexsiyyeti ve yaradıcılığı timsalında dünenimizle bugünümüz arasındakı elaqe bağlarını berpa etmeye çalışmışdır. Onun elmi yaradıcılığının ana xettini Qerb ve Şerq medeni enenelerinin sintezinin teşkil etmesi, şerqin neçe neçe yazarlarının eserlerini dilimize tercüme etmesi, bir ictimai xadim, elm teşkilatcısı olaraq, hem de dini şüurları qiymetlendirmeyi bacarığına malik olması bu qadının geniş tefekküre malik olduğunu bir daha isbatlayır.


Onun özünün dediyi kimi: “ İnsan Tanrı'da aliliyi görür, Tanrı'sa insanı öz aynası sayır. İnsan ve Allah bir birini tamamlayır! “ Bu sözler sözün esl me'nasında Aida xanımın özüne şamil olunur.

posted by
خانم شیرین عبادی: منهم يک ترک هستم- من ده بير توركم

در جلسه کانون نويسندگان که در تاریخ ۱۳ ابانماه با حضور برنده جایزه صلح نوبل سال ۲۰۰۳در رستوران افق واقع در عباس اباد تهران برگزار شد خانم عبادی پس از استماع اشعار ترکی آقای محمد حسين طهماسب پور (شهرک میرزا) با صدای بلند از داخل جمعيت شاعر را مورد خطاب قرار داده و می گويند: «آقای شهرک ميرزا می دانيد که منهم ترک هستم لطفا نسخه ای از اشعار خود را به اينجانب نيز مرحمت کنيد.»


در انتهای اين مراسم آقايان شهرک ميرزا (ترک)و يوسف عزيزی بنی طرف(عرب) که از اعضای کانون نویسندگان هستند در گفتگو یی قریب به یک ساعت با خانم شيرين عبادی بر اهميت تلاش وی جهت رفع تبعيض از حقوق اقوام تاکيد کرده انتظارات بيش از ۳۰ميليون ترک آذربايجانی و نيز ۴ تا ۵ ميليون هموطن عرب را از ایشان به صراحت ياد اوری می کنند. خانم شيرين عبادی نيز با صحه گذاشتن بر وجود انواع تبعيضات در زمنیه حقوق اقوام بر ضرورت تحقق کامل اين حقوق تاکيد می کنند . خانم عبادی همچنين پيشنهاد داده اند که مایل است در آينده در یکی از مراسم ويژه اقوام شرکت نمايد.

posted by <$BloTuesday, November 04, 2003
آلقيش اولسون آنا آدلي هر قادينا
يازان : محمد رضا كريمي ـ زنجان
ايشاره :


بو ايل ، مقاومت شعريميزين سارسيلماز تمثيلچي‌سي « حبيب ساهر» ين دؤغومونون يوزونجو ايل دؤنومودور.همين مناسبت ايله قلم صاحيبلريميز و شاعيرلريميز طرفيندن مجموعه‌لر ، مقاله‌لر و شعرلر يارانماقدادير. بورادا آقاي « محمدرضا كريمي» نين زنجان شهريندن بيزه گؤندرديگي « حبيب ساهرين اثرلرينده قادين سيماسينا بير باخيش» . موضوعونداكي مقاله‌سيني تقديم ائديريك.


« حبيب ساهرين اثرلرينده قادين سيماسينا بير باخيش»



حبيب ساهرين رومانتيكاسي آيري بير دونيادير ، لاپ شاعيرانه بير دونيادير. سئوگي ، طبيعت ، دويغو و اينسان روحيه‌سي الوان چالارلاريلا بورادا بويلانير. بورادا عشق و سئوگي ايله نفرت قارشي ـ قارشييا دايانير ، گاهدان همان سئوگي يانيندا بير مقدس نيفرت‌ده جانلانير. سئومك باجارمايان اوره‌ك نيفرت ده ائده بيلمز و نيفرت ائده‌ بيلمه‌ين اوره‌ك سئوگي‌نين نه اولدوغونو بيلمز. حبيب ساهر رومانتيكاسيندا موباريزه و دؤيوش ده وار.او گؤز‌لليك‌لري آلقيشلايير ، بو گؤز‌لليك اينسانلاردا ، طبيعتده و روحلاردا واردير، طبيعت رنگارنگ بويالاري هاوانين چئشيدلي دورمو ، قيز ـ گلين‌لرين اينجه دويغولاري ، پاك آرزيلاري، اونلارين دردلري هابئله جامعه‌ميزين بو پاك معصوم اينسانلارا اوغراديغي مصيبت‌لري ائله شاعيرانه قلمه آلير كي اوخوجونون روحونو او شاعيرانه رومانتيك دونيايا آپارير ، مصيبت‌لري اريديب ، دردلري بيلينديرير و قيز ـ گلين‌لرين بوتون آرزي ـ ايستك، درد و غم‌لريني تانيتديرير و جامعه‌ميزين ياريسينين اوره‌ك سؤزلريي آچيقلايير. ساهرين شعرلرينده درد ديله گلير ، دردلي شعرلر ، ده چوخدور، هاميسي دا ائل سؤزودور ، آخي او ، اسير ائللرين شاعيري دير. شاعير نظرينده ائليميز تكجه ديل يونه‌ميندن بير دئييل بلكه حياتين يوكوده آغيردير ، اغير :


قارانليق كؤچوبدور، قار ـ ياغيش ياغير
ائللرين دردي آه ، اغيردير ... آغير

شاعير بو آغيرليغي گؤره‌رك خالقيني دوشونمه‌يه چاغيرير و بئله سؤيلور :

حياتين يوكو آه آغيردير ، آغير
قارانليقدا ياتان ائللري چاغير !


شاعيريميز هميشه ائليني اوياتمادا ، چاغيرمادادير، او شاه دؤورونون قارا دوررومومو، و بوغونتولو سيخينتي‌لي دورومو آچيقلايير و يوخاري صينيف‌لرين نئجه كئف چكديك‌لريني گؤسترير:


آنالار قارا گئييب
بزه‌نيب شاه آروادي
ائل ـ اوبا ياس ايچينده
توي ـ دويون‌سارايدادي


ساهر 6و1345 ايللرين بوغونتوسونو تصويره چكير. گونده نئچه نئچه اعدام حؤكم‌لرينين ايمضالانديغيني آيدينلادير ، اولدوزلارين باتماسيني و مدّاح شاعيرلرين يالتاقليق‌لارينا ايشاره ائده‌رك درده گلير. قيز ـ گلين‌لرين موضوعسو، ساهرين بوتون شعرلرينده اساس موضوعلاردان‌ بيري دير. عايشه‌نين سئوگي‌سي شعرينده قالي كرخانالاريندا رنگ‌لري سولان توخوجو قيزلاري تصويره آلير كي ارباب اونلارين قانلاريني سوموروب رنگ‌لرين سولدورور. عايشه بير فرش توخويان قيزدير يوخسول اولدوغو اوچون ياراماز ياشايير :


يوخسول اولان بير قيز هئچ
بو دونيادا ياراماز


و يا :


زنگين اولان بير اوغلان
آلماز يوخسول بير قيزي


ساهر قيزلارين درديني بيلير. بو قيزلارين ارباب سسيندن قورخمالاريني يازير و اونون نيفرتيني قيزلارين اوره‌يينده مقدس سانير. ساهر قره‌چيلر شعرينده ، كؤچري ائللرين ياناجاقلي دردلريني چوخ درين دويغويلا تصويره آلير و اونلاين قارالديقلاريني بئله يازير :


تانري سيزي قاراشين مي‌ ياراتدي
يوخسا قارا گونلر سيزي قاراتدي ؟


حبيب ساهر جسارتلي و قورخماز شاعير كيمي ، شاعيرانه تصويرلرله شاه رژيمي‌نين ظولمونو آچيقلايير. « اووولدايير يئل‌لر» دئديكده استبدادين حؤكم سوردويو دورومو تعريفه چكير . او ، ائليميزين قيزلارين گؤرور ، بدبخت‌چي‌ليك‌لرين گؤرور، «كندگؤز‌لي» عنوانلي شعرينده يازير :


بير چوخ گؤز‌ل گؤردوم آمما بو گلين
بير آفت دير گؤز‌للرين گؤز‌لي
آللي ـ پوللي بو گليني گؤر‌ركسن
غملي ـ غملي دوشونمه‌يه باشلارام
تازا آچيميش بير گول ايسه سولاجاق
اون بئش ايلده قاري آرواد اولاجاق


بو دور قيزلاريميزين آلين يازيسي ! شاعرين شعرلري چوخ گلين‌لر و قيزلارا باغلانير. اونلارين آرزيلارلا دولو اوره‌ك‌لري‌نين سيزينتيسيني ياخشي آنير و بير حكيم كيمي اونلارا توخونور. «آلا گؤز» شعرينده «حكيم اولماديم درديني بيليم» دييه‌رك دوغرودان بير حكيم‌ كيمي دردلريني آنير و اوره‌كدن اونلارا يانير. ساهرين بير اوزون منظومه‌سي وار « گولشن» عنوانلي ، بو شعرده جامعه‌ميزين بؤيوك دردي اولان آراليق آروادلاري‌نين مسئله‌سيني آراشديرماق ايسته‌ميشدير . داستان بئله باشلانير :


اوگئي آنا ساتميش ايدي كنيزتك
قيزجيغازي بير زنجانلي آقايا
بو دردناك سرّي منه بير گئجه
آچدي بيزه ياخين اولان همسايا


بوردا جوان گلين باشينا گلن اويونلاري آچيقلايير و اونلارين قوربان اولدوقلاريني عينا مصرده نيل چايينا قوربانليق اولان قيزلارا بنزه‌دير و يازير :


ائشيدميشديم هر ايل قديم ميصرده
«نيل » ه قوربان ائدر‌ميشلر بير قيزي
بو سون عصرين قوربانليغين گؤروركن
دويماقدايام اورگيمده بير سيزي


قوربانليق كسيلن قيزلار شاعيرين اوره‌ك سيزيسينا چئويريلير. بورادا حبيب ساهر مختلف صينيف‌لرين غلط حركت‌لريني آيدينلادير و نهايت شاه حؤكومتي‌ني توشلاياراق اونو توپا باغلايير:


اونوتدونمو حشمتيني سولطانين
خرجي چوخدور او مؤحشتم ديوانين
نوكرلري قيزيل شراب ايچه‌رلر
خانيملاري يايلاقلارا كؤچرلر...
گؤردوم حريف دئيير سؤزون دوغروسون
ياخشي تانير مملكتين اوغروسون


دئييلن پيس آروالارين يئري هر گون بئله معصوم قيزلاري قوربان آپارير و جامعه‌ميز يانير. شاعير اينانير كي


زنگين‌لرين چركين قيزي اَر تاپار


حبيب ساهرين قادينلار حاققيندا يازديغي شعرلري چوخدور. بونلار آراسيندا « آنا» عنوانلي اوزون پوئما، بير شاه اثر كيمي گؤز اؤنونده‌دير . بو شعر روس يازيچي‌سي ماكسيم گورگي‌ دن ترجومه اولورسا دا، حبيب ساهرين اؤز فيكري ، دؤشونجه‌سي و شاعيرانه دويغوسو آيدينجاسنيا دويولور . بو شعري بئله باشلايير :


آلقيش اولسون آنا آدلي هر قادينا
ديريليگين قايناغينا


بورادا آنا حاققيندا گؤز‌ل دوشونجه‌لي تصويرلر و آنلاملار واردير. شاعير سئوگي‌ني آنا سودوندن آلينما بير نعمت بيلير ، آنا سودونو، گون ايشيغي كيمي ده‌يرلنديرير و اينساندا سئوگي يارادير و دونياني سئوديرير :


گون ايشيغي آنا سودو
سئوديريري بو دونياني هر اينسانا


شاعير بورادا امير تيمورو آنا ايله اوزلشد‌يرير و نهايت ايسكندر وبؤيوك دونيا فاتيح‌لري‌نين آنا اؤنونده دنيزه چؤكمه‌لرينه حؤكم وئرير و بئله دئيير:


سن تانريني دانا بيلسن
اؤز آناني دانانمازسان!


حبيب ساهر قادينلارا درين حؤرمت بسله‌يير و بو حؤرمتي هر ياندا اولورسادا ديله گتيرير. او سعادتي سئوگي‌سيز مومكون بيلمه‌ييب، قادين سيزدا سئوگي‌نين يارانماسيني مومكوم سانمايير


سئوگي‌سيز هئچ سعادت يوخ
قادين سيز هئچ سئوگي اولماز


دوغرودان دا منظومه‌نين سونوچوندا نتيجه‌لنديگي كيمي آناني سئوگي و باريش آغاجي‌ني اكمكده گؤروب ، اونون عشقيني غملي ـ قارا اولومدن ده داها گوجلو گؤرور. بو باخيش قادينلارا حؤرمت حبيب ساهرين اينسان سئورليك روحيه‌سيندن بير داملادير.

posted by